آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت:بچه شتر: «مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است.آیا میتونم ازت بپرسم؟»شتر مادر: «حتما عزیزم.چیزی ناراحتت کرده است؟»بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟»شتر مادر: «خوب پسرم.ما حیوانات صحرا هستیم.در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا […]
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت:بچه شتر: «مادر جون
چند تا سوال برام پیش آمده است.
آیا میتونم ازت بپرسم؟»شتر مادر: «حتما عزیزم.
چیزی ناراحتت کرده است؟»بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟»شتر مادر: «خوب پسرم.
ما حیوانات صحرا هستیم.
در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمیشود بتوانیم دوام بیاوریم.»بچه شتر : «چرا پاهای ما دراز و کف پای ما گرد است؟»شتر مادر: «پسرم، برای راه رفتن در صحرا داشتن این
نوع دست و پا ضروری است.»بچه شتر: «چرا مژههای بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها مژهها جلوی دید من را
میگیرد.»شتر مادر: «پسرم، این مژههای بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمها ما را در مقابل باد
و شنهای بیابان محافظت میکنند.»بچه شتر : «فهمیدم.
پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم.
پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژههایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شنهای بیابان است.»بچه
شتر: «فقط یک سوال دیگر دارم.»شتر مادر: «بپرس عزیزم.»بچه شتر : «پس ما در این باغ وحش چه غلطی
میکنیم؟»
مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید.
پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
داستانک