
پدر بزرگم مرا به برکه ای در یک مزرعه برد و به من گفت : سنگی را به داخل آب بینداز و به دایره هایی که توسط این سنگ ایجاد شده نگاه کن..
داستان دوایر زندگی
داستان دوایر زندگی ,وقتی کودکی هفت ساله بودم ، پدر بزرگم مرا به برکه ای در یک مزرعه برد و
به من گفت : سنگی را به داخل آب بینداز و به دایره هایی که توسط این سنگ ایجاد شده
نگاه کن .
سپس از من خواست که خودم را به جای آن سنگ تصور کنم.او گفت : ” تو می
توانی تعداد زیادی از جلوه ها و نمود ها را در زندگیت خلق کنی اما امواجی که از این جلوه
ها پدید می آید ، صلح و آرامش موجود در تمام مخلوقات تو را بر هم خواهد زد.
به خاطر داشته باش که تو در برابر هر آنچه در دایره زندگیت قرار می دهی مسئولی و این دایره
به نوبه خود با بسیاری از دایره های دیگر ارتباط خواهد داشت.
نیازمند خواهی بود تا در مسیری زندگی کنی که اجازه دهد ، خوبی و منفعت ناشی از دایره
ات ، صلح و آرامش را به دیگران منتقل کند.آن جلوه هایی که از عصبانیت و حسادت ناشی می
شود ، همان احساسات را به دیگر دایره ها خواهد فرستاد.
تو در برابر هر دوی آن ها مسئولی.
”
داستان دوایر زندگی
این نخستین بار بود که دریافتم هر شخص قادر است صلح و یا ناسازگاری درونی خلق کند که در
جهان پیرامونش جریان یابد.
اگر وجود مان سرشار از نزاع ، نفرت ، تردید و خشم باشد ، هرگز نمی توانیم صلح را در
جهان برقرار سازیم.
ما احساسات و افکاری را که در درون نگاه داشته ایم از خود ساطع می کنیم ، چه
در مورد آن ها صحبت کنیم چه سکوت اختیار کنیم.هر آنچه در درون خویش داریم به جهان پیرامون ما سرایت
می کند و خلق زیبایی یا ناسازگاری با تمامی دوایر دیگر زندگی مرتبط می باشد.
نتیجه اخلاقی : این تمثیل جاودانی را همیشه به خاطر بسپاریم که به هر چیزی توجه کنیم ، رشد و
توسعه می یابد ، از افکار مان تا اعمال مان ! عصرایران