زن و شوهر دعواشون میشه زن زنگ می زنه به مادرش میگه مامان من میخوام چند روز بیا م خونه تون وشوهرم را تنبیه کنم. مادر میگه نه دخترم این شوهرت نیاز به یک تنبیه بزرگتر داره!! من میام خونه تون !!!!
سپیده بزمیپور، همسر شاهرخ استخری با انتشار این عکسها در صفحه اینستاگرامش نوشت: زندگی من و بابا شاهرخ از روزی که تو به دنیا اومدی یه رنگ و بوی دیگهای گرفت… همه چی قشنگتر شد… رنگا رنگیتر شدن… گلا خوشبوتر شدن… اسمون خوشگلتر شد… امید و انگیزه توی وجودمون هزار برابر شد… تمام نشدنیای دنیا بعد از تو شدنی شدن…تو با خودت انگاری تمام قشنگیای دنیا و زندگیرو یه جا برامون اوردی… ذوق داشتن تو تو این ۹ سال حتی یه روزم تکراری نشد… هر روز برای داشتنت خدارو شکر میکنیم… عکس های خنده دار پری استخری را در نیک صالحی ببینید.
پری استخری
بعضیا رو پله برقی یه جوری ژست میگیرن میان پایین
انگار پروازشون همین الان مستقیم از نیویورک نشسته
بجمب بابا مترو رفت…!
•°•°•°• جوک خنده دار جدید •°•°•°•
داستان کوتاه ترسناک:
شرمنده، یه زحمتی برات دارم
•°•°•°•°•°•°•°•°• جوک های خنده دار ایرانی •°•°•°•°•°•°•°•°•
اَلا سَلا چیست ؟
منم اگه لبامو به اندازه لب شتر پروتـز میکردم
بجای “الو سلام” اینو میگفتم
•°•°•°•°•°•°•°•°• جوک های خیلی خنده دار •°•°•°•°•°•°•°•°•
سه تا برادر می خواستن مرغداری بزنن
یکی شون لجباز بوده
بهش می گن:تو شریک نیستی!
میگه:به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
•°•°•°•°•°•°•°•°• لطیفه های خنده دار •°•°•°•°•°•°•°•°•
به علت گرانی بنزین و خودرو و تصادف قطارها و سقوط هواپیماها…
فروش ویژه الاغ شروع شد:
مدل ۹۶ تیپ قاطر، گردن هیدرولیک، نعل اسپورت، شاسى بلند، داراى کارت یونجه، پالان چرمى
فروش عیدانه سال ۱۴۰۲ بصورت اقساطى
کار از کم کردن کولر و بخاری و خاموش کردن وایفای گذشته
اینروزها بابام میره میاد ، میخوابه بیدارمیشه
پسته هارو میشمره!!
•°•°•°•°•°•°•°•°• جک خنده دار کوتاه •°•°•°•°•°•°•°•°•
دوستان گرامی:
در هنگام گرفتن عکس
از سفت کردن عضله،
غنچه کردن لب،
نگاه گیرا،
نشان دادن عدد ٢
حضور بی مورد سگِ پاکوتا
نشون دادن گوشی اپل،
نشون دادن سوئیچ ماشین،
و زدن عینک آفتابی در فضایی بسته
میدونی دردناک ترین مرگ رو توی تاریخ کی داشت؟
پسر نوح
فکر کن داری غرق میشی یه گورخر باهات بای بای کنه اونم
از توی کشتی بابات
******************************
توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟!
یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ…
ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ…
نابود شدم… میفهمی؟ نابود
خودداری کنید