ماجرای شهادت محمد غفاری که دندان پزشکی را برای مدافع حرم شدن رها کرد.
محمد غفاری جوان ۲۷ ساله برای مدافع حرم شدن رشته دندان پزشکی را رها کرد و لباس پاسدار
نظام اسلامی را برتن کرد. این شهید جوان ۳۰ دی ماه سال ۱۳۶۳ دیده به جهان گشود و سرانجام
۱۳ شهریور ماه سال ۹۰ در منطقه سردشت در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک به
شهادت رسید. در قسمت زیر ویدیوی گفتگو با مادر شهید محمد غفاری را قرار داده ایم.
برای مشاهده این ویدیو ما را در سایت نیک صالحی دنبال کنید.
شهید محمد غفاری
این شهید معزز پس از پیمودن مقاطع تحصیلی با تأسی از شهدای هشت سال دفاع مقدس، لباس
پاسداری از نظام اسلامی را برتن کرد و سرانجام در ۲۷ سالگی، در ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۹۰
در منطقه سردشت، جاسوسان، در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک به جمع شهدا
پیوست.
پیکر مطهر این شهید معزز هم اکنون در گلزار شهدای همدان و در جوار دیگر شهدای هشت سال
جنگ تحمیلی به خاک سپرده شده است.
فیلمی از ناگفته های زندگی شهید غفاری
پدر شهید محمد غفاری با حضور بر سر مزار فرزندش، گفت: زندگینامه فرزندم در کتابی به نام
«پرواز در سحرگاه» منتشر شده پس نمیخواهم خاطرات درج شده در کتاب را عنوان کنم. اگر
محمد شهید شد شهادتش را از شهدا گرفت.
او از خودسازی محمد پیش از ورود به سپاه میگوید و اظهار میکند: محمد برای شرکت در آزمون
به منظور ورود به دانشکده افسری ثبتنام کرد. روز امتحان بر روی کارت ورود به جلسهاش به جای
نامش «مهر غفاری» چاپ شده بود. به او گفتم این موضوع بعدا برایت مشکلساز میشود که
پاسخ داد سر جلسه میگویم تا درستش کنند.
بالاخره رفته بود جلسه و به مراقبان گفته بود و
آنها با خودکار نامش را اصلاح کرده بودند. زمان اعلام نتایج مشخص شد که او قبول نشده است.
پس از بازگشت به خانه خیلی ناراحت بود وقتی علت را پرسیدم گفت قبول نشدم که گفتم ایرادی
ندارد اما در پاسخ گفت خیلی برای شرکت در این آزمون تلاش کرده و مطمئن بودم که خیلی خوب
سوالات را جواب دادم.
پدر شهید غفاری ادامه میدهد: او را دلداری داده و گفتم شاید خیر بر این بوده و هنوز برای ورودت
به سپاه زود است. مدتی گذشت و محمد فرصتی چند ماهه به دست آورد. آن زمان برای ۸۰۰۰
شهید همدان قرار بود شناسنامهای همچون مجلات تهیه کنند. پر کردن مجلات بسیار سخت بود
چرا که باید کل زندگی شهدا از ابتدای تولد تا زمان شهادتشان در آن درج میشد. بنده با توجه به
اینکه آن زمان از کارمندان جهاد بودم و وارد کردن اطلاعات ۶ نفر از شهدای جهاد و سه تن دیگر را
عهدهدار شدم که اتمام کار سه ماه طول کشید.
ماجرای ورود شهید محمد غفاری به دانشگاه افسری
او میگوید: محمد هم برای انجام این کار به سپاه رفته و پر کردن اطلاعات ۴۰ پرونده شهدا را به
تنهایی بر عهده گرفته بود و کل وقتش صرف این کار کرد و هر جا لازم بود با خانواده شهدا به منظور
تکمیل این شناسنامهها همصحبت شود به همراه مادرش میرفت. آن زمان موتور داشتیم و محمد
پول تو جیبیهایش را صرف خرید بنزین میکرد تا بتواند شناسنامه شهدا را پر کند.محمد ۶-۵ ماه
بیوقفه به دنبال پر کردن شناسنامه شهدا بود و پروندهها را پیگیری میکرد و ما روز به روز تغییرات
به وجود آمده در اخلاق و رفتارش را مشاهده میکردیم.
گاهی میدیدم محمد به اتاقش میرفت
و وصیتنامه شهدا را میخواند و گریه میکرد. در واقع حکمت قبول نشدن محمد در آزمون را فرصتی
برای خودسازی محمد تلقی کردیم و همین اتفاق هم عملا افتاد به طوریکه چند ماه بعد محمد
اتفاقی در رابطه با پرونده شهدا به سپاه رفته و یکی از دوستانش که در بایگانی بود را ملاقات میکند
. دوستش میگوید محمد شما دانشکده افسری قبول شدی اما محمد انکار میکند و میگوید نه
قبول نشدم. دوستش گفته بود مگر میشود خودم اسمت را دیدم اما برای اطمینان آخر وقت
پروندهات را چک و نتیجه را دقیقا اعلام میکنم.
او اضافه میکند: پایان وقت اداری دوستش پس از نگاه کردن پروندهها به محمد میگوید قبول
شدهای. اسمت در سیستم به اشتباه همان «مهر غفاری» ثبت و اصلاحیه اعمال نشده بود. با
نمره خوبی هم پذیرفته شدهای. پس محمد وارد دانشکده افسری شد.
باشگاه خبرنگاران و ایسنا