نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • نیک صالحی
    • تماس با ما
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • کاریکاتور
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
    • پیشگیری از ایدز
    • مبارزه با اعتیاد
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • فیلم
  • احکام
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
شنبه ۰۸ / ۱۱ / ۰۱
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
فرهنگ و هنر > فرهنگ و هنر > دو داستانک جالب و خواندنی ماه رمضانی!

دو داستانک جالب و خواندنی ماه رمضانی!

تاریخ بروزرسانی : 2017-05-31
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

داستانک های جالب , چند روزی بود نتوانسته بود کار کند. از همان روز که تصادف کرد و موتورش را گذاشت تعمیرگاه. سخت ناراحت بود.

داستانک های جالب

داستانک های جالب , در این مطلب دو داستانک جالب و بسیار خواندنی درباره ماه مبارک رمضان ، برای
شما آورده ایم .
لطفا در ادامه با ما همراه باشید.

داستانک های جالب

کباب :

هر سال روز اول ماه رمضان بچه‌هایش را می‌برد شاه عبدالعظیم و برای افطار کباب می‌خوردند.
اما امسال…
چند روزی بود نتوانسته بود کار کند.
از همان روز که تصادف کرد و موتورش را گذاشت تعمیرگاه.
سخت ناراحت بود.
حوالی ظهر بی هدف از خانه بیرون زد.
می‌خواست برود مسجد نزدیک خانه، گرما و ناامیدی امانش را بریده بود.
از در سبز رنگ مسجد که وارد شد صدای پیرمردی را شنید: «آقا! یه کولر دارم می‌خوام ببرمش طبقه پنجم،
۵۰ هزار تومن هم می‌دهم.» از همان‌جا رویش را به سمت شاه عبدالعظیم برگرداند.
دستش را روی سینه گذاشت: «ممنونم سیدالکریم.»

راضی‌ام :

عبایش را مرتب کرد و راه افتاد.
به اتفاقی که افتاده بود می‌اندیشید و مدام خدا را شکر می‌کرد.
خوشحال بود که توانسته رضایت مادر مقتول را بگیرد و جوانی را از قصاص نجات بدهد.
از بس غرق فکر بود، دردی را که می‌کشید یادش رفته بود.
به بیمارستان که رسید، اذان شده بود و موقع افطار .
پرستار کاغذ را دستش داد و گفت: «حاج آقا! این رضایت‌نامه عمل جراحی است که قرار است فردا انجام بدهید.
چون احتمال موفقیت عمل کم است آن را امضا کنید.
راستی رضایت آن مادر را گرفتید؟» بی‌آنکه به پرستار نگاه کند یک خرما از جعبه‌ای که او تعارفش کرده بود
برداشت.
خودکار را از او گرفت.
کنار امضایش نوشت: خدایا راضی‌ام به قضای تو.
پرستار منتظر جواب سوالش نماند.
خبرآنلاین

این بازی خیلی خوبه حتما ببینید و انجام بدید
تست تصادف خودروهای برتر دنیا در سال 2022
برچسب ها: ادبیات
اخبار مرتبط:
معرفی بهترین کتاب ها مطالعه این کتاب ها زندگی شما را دگرگون می کند!
کتاب راستین فیاضی کتاب راستین فیاضی کوچکترین نویسنده کشورمان در نمایشگاه کتاب!
کتاب چهار اثر از فلورانس معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین!
کتاب نخواندن ایرانی ها چرا مردم ایران علاقه ای به خواندن کتاب ندارند؟!
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
مروری بر گذشته
داب موزیک آهنگ های جدید شاد و غمگین را از چه سایتی دانلود کنیم ؟
دانلود آهنگ های انقلابی خاطره برانگیز
دانلود آهنگ دانلود آهنگ های جدید ایرانی در سایت ۹۸ ایران
تیپ جنجالی ریحانه پارسا تیپ جنجالی ریحانه پارسا در افتتاحیه “مدرسه پینوکیو”
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهاستخدامویدئو