نمره نقاشی بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه.دفتر رو برداشت و ورق زد.نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم […]
نمره نقاشی
بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست
که بره و لباسش رو عوض کنه.دفتر رو برداشت و ورق زد.نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده
بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایرهای
قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد.از مدیر پرسید: «میتونم
معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی
وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمیدونستم…
، شرمندهام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه
اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمرهام رو کرد بیست!» زیرش هم
نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»
بیا اینقدر ساده به دیگران نمرههای پائین و منفی ندیم.بیا اینقدر راحت
دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم.
یکی بود