جدایی برادران سه قلو ، برادران سه قلوی گمشده پس از پیدا کردن یکدیگر به راز ظالمانه جدا شدن خود در بدو تولد پی بردند.
جدایی برادران سه قلو
جدایی برادران سه قلو ، در سال ۱۹۸۰ وقتی رابرت شفران در اولین روز کالج خود در شهر نیویورک شرکت کرد، با کمال تعجب می دید افرادی که قبلا هرگز او را ندیده اند، به گرمی هرچه تمام تر با او احوالپرسی می کنند و از آن هم عجیب تر آنکه او را “ادی” صدا می زنند. دلیل پشت این استقبال گرم وقتی مشخص شد که او برای اولین بار با هم اتاقی خود به نام مایکل دومیتز آشنا شد. به گزارش نیک صالحی ظاهرا هم اتاقی مایکل در سال پیش از آن، شخصی به نام ادی گالند بوده، مرد جوانی که نه تنها از لحاظ ظاهری کاملا شبیه رابرت است، بلکه مانند او راه می رود، حرف می زند و حتی مانند او رفتار می کند و می توان گفت این دومرد کاملا نسخه کپی شده یکدیگر هستند. بنابراین وقتی مایکل متوجه شد که تاریخ تولد رابرت دقیقا با هم اتاقی قدیمی او یکی است و حتی هر دو آنها به فرزندخواندگی پذیرفته شده اند، وی تصمیم گرفت آن دو را با هم روبه رو کند. در بخشی از فیلم مستند ” سه غریبه شبیه هم” به کارگردانی تام واردل که در جشنواره فیلم سان دنس نیز جایزه ویژه داوران را از آن خود کرد، مایکل دومیتز می گوید: “او همان لبخند ،همان موها و همان خصوصیات را داشت – گویی که جفت او بود.”
ماجرای عجیب برادران سه قلو
مدت کمی پس از ملاقات و آشنایی، رابرت و ادی دریافتند آنها درحقیقت برادرانی هستند که از بدو تولد از یکدیگر جدا شده اند.هر دو آنها متولد ۱۲ جولای ۱۹۶۱ در لانگ آیلند بوده و توسط خانواده های مختلفی به سرپرستی پذیرفته شده بودند. این ماجرا در اخبار محلی پخش شد ولی پیچیدگی دیگری به آن افزوده شد. مدت کمی پس از انتشار خبر، دیوید کلمان اهل کوئینز با این دوقلوها تماس گرفت. او نیز کاملا شبیه برادران دوقلو به نظر می رسید و حتی مانند آنها حرف می زد و مشخص شد در حقیقت آنها برادران سه قلوی گمشده بودند. این سه پسر خصوصیات مشابه بسیار زیادی با هم داشتند، از جمله سلیقه غذایی آنها و یا برند سیگاری که می کشیدند نیز یکسان بود. رابرت در این مستند می گوید: “ملاقات اولیه با برادران کاملا سوررئالیسم و خیالی به نظر می رسید.ولی پس از آنکه همدیگر را یافتیم همه چیز چنان لذت بخش شد که تاکنون در زندگی ام تجربه نکرده بودم و مدت بسیار طولانی نیز دوام داشت.”
جدایی برادران سه قلو
سه قلوها تصمیم گرفتند باهم زندگی کنند و حتی واحدهای یکسانی در کالج گرفتند تا بیشتر درکنار هم باشند. گرچه، به هم رسیدن برادران پایان ماجرا نبود چراکه پیچیده ترین بخش داستان آنها هنوز تا آن زمان مشخص نشده بود. پس از مقداری تحقیق و بررسی، پسرها متوجه شدند جدایی آنها به صورت عمدی و به عنوان بخشی از یک آزمایش اجتماعی شیطانی و ظالمانه توسط یک روان پزشک نیویورکی به نام پیتر نوبایور انجام شده است. در حقیقت دکتر نوبایور مسئول جدایی چندین دوقلوی تازه متولد شده بود، وی با پخش کردن آنها در بین خانواده های مشابه ، سعی داشت نحوه رشد و بزرگ شدن آنها را مورد مطالعه قرار دهد. در هنگام به فرزندخواندگی پذیرفتن آنها نیز نه پزشک و نه موسسه مربوطه هیچیک خانواده ها را از این که آنها درحقیقت سه قلو هستند مطلع نکرد، چراکه مطالعه این پزشک به نحوی بود که آنها باید کاملا جدا از هم باشند، اینخانواده ها نیز به گونه ای انتخاب شده بودند که هر یک صاحب یک دختر دوساله بوده ولی از لحاظ سطح معیشت متفاوت بودند.
سپس نحوه زندگی آنها به دقت مانیتور می شد. یک بار در سال هر خانواده به مرکز رشد کودک منهتن برای انجام تست های ارزشیابی مراجعه می کردند. روان شناسان این ارزشیابی ها را فیلمبرداری و بایگانی کرده و در کنار آن با پسرها و خانواده ها نیز مصاحبه می کردند. پس از آنکه پسرها همدیگر را یافتند، خانواده های آنها از آزمایشات ظالمانه روان پزشکان خشمگین شدند ولی قدرت انجام هیچ واکنشی را نداشتند، چرا که ظاهرا قانونی وجود نداشت که دکتر نوبایور و تیمش را از انجام این آزمایشات ظالمانه بازدارد. متاسفانه ادی یکی از برادران سه قلو، به دلیل دچار بودن به افسردگی حاد، در سن ۳۳ سالگی خودکشی کرد. تهیه و ترجمه: گروه خبر نیک صالحی بخش اختصاصی نیک صالحی