جنگ نابرابر یزیدیان و اهل کوفه با امام حسین علیه السلام در تاریخ به عنوان فجیع ترین جنگ دنیا ثبت شده است. رفتاری که با اهل بیت پیامبر شد تا ابدبه عنوان یک جنایت از طرف کسانی که ادعای مسلمانی داشتند یاد می شود.
مختار ثقفی که در جنگ و وقایع روز عاشورا در زندان به سر می برد بعد از آزادی تصمیم گرفت تا به خون خواهی امام شهیدان از قاتلینش بر آید. یکی از اقدامات او پیدا کردن کسانی بود که نقش مستقیم در مرگ عزیزان امام حسین داشتند. حرمله از جمله تیراندازان با مهارتی بود که شش ماهه امام حسن را به شهادت رساند و سند مظلومیت امام و فرزندش را امضا کرد. چگونگى مجازات حرمله ابن کاهل اسدى توسط مختار را در نیک صالحی بببینید.
مجازات حرمله ابن کاهل اسدى
وى یکى از سران جنایتکار سپاه شام بود که با بى رحمى تمام به قتل و غارت خاندان وحى در کربلا کوشید و با جنایات خود، روى جنایتکاران تاریخ را سفید کرد. او سرانجام به دست مختار افتاد. وقتى یقین کرد که کشته مى شود چنین لب به سخن گشود:
اى امیر! در کربلا سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را با زهر آمیخته کرده بودم. با یکى از آنها گلوى على اصغر را که در آغوش پدرش بود. دریدم.
با دومى هنگامى که امام حسین(ع) پیراهنش را بالا زد تا خون پیشانى اش را پاک سازد. قلبش را نشانه گرفتم و با سومى گلوى عبدالله بن حسن(ع)را که درکنار عمویش بود. شکافتم.
مختار که جنایات حرمله را از زبان خودش شنیده بود تصمیم گرفتکه او را به سخت ترین شکل مجازات کند. براى روشن شدن چگونگى مجازات او حدیث زیر را مىخوانیم:
«منهال بن عمرو که از اهالى کوفه بود، مىگوید: براى انجام حج به مکه رفتم. بعد از انجام مناسک حج به مدینه رفته به حضور امام سجاد(ع) شرفیاب شدم. حضرت پرسید: حرمله بن کاهل اسدى چه کار مى کند؟
نحوه مرگ حرمله به دست مختار
گفتم: او زنده است و در کوفه سکونت دارد.
امام دستهاى خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم اذ قهحر الحدید، اللهم اذقه حر النار» ; خدایا! داغى آهن را به او بچشان.
خدایا! داغى آتش را به او بچشان.
به کوفه بازگشتم.
مختار ظهور کرده و بر اوضاع مسلط شده بود.
بعد از چند روز، به دیدار مختار شتافتم.
او را در بیرون خانه اش ملاقات کردم.
به من گفت: اى منهال! چرا نزد ما و زیر پرچم مانمى آیى و به ما تبریک نمى گویى و در قیام ما شرکت نمى کنى؟
گفتم: به مکه رفته بودم.
باهم گرم صحبت شدیم تا به میدان«کناسه» کوفه رسیدیم.
در آنجا مختار توقف کرد.
فهمیدم که درانتظار کسى است.
زمانى نگذشت که چند نفر نزد او آمده گفتند: اى امیر! بشارت باد که حرمله دستگیر شد.
سپس دیدم چند نفر دیگر حرمله را کشان کشان نزد مختار آوردند.
مختار با دیدن حرمله گفت: سپاس خداوندى را که مرا بر تو مسلط نمود.
سپس فریاد زد: الجزار الجزار; (یعنى آى قطع کننده) جزار حاضر شد.
مختار به او روکرد و گفت: دستهاى حرمله را قطع کن.
او چنین کرد.
مجازات حرمله ابن کاهل اسدى قاتل علی اصغر
آنگاه فریاد زد: پاهایش را نیز قطع کن.
جزار چنین کرد.
سپس صداى مختار بلند شد: آتش بیاورید.
آتش بیاورید.
طولى نکشید که با جمع کردن نىها آتشى شعله ور شعله هاى آتش زبانه مى کشید.
حرمله را با دست و پاهاى بریده داخل آتش افکندند.
با دیدن این منظره گفتم: سبحان الله! مختار که به شگفتى من پى برده بود گفت: ذکر خدا خوب است ولى چرا تسبیح گفتى؟!
گفتم: در سفر حجبه محضر امام سجاد(ع)رسیدم.
حضرت جویاى حال حرمله شد.
وقتى برایش گفتم که او در کوفه زنده است، دست به آسمان بلند نموده، فرمود: خدایا داغى آهن و آتش را به او بچشان.
اکنون شاهد به اجابت رسیدن دعاى امام هستم.
مختار پرسید: آیا به راستى این سخن را از امام سجاد(ع) شنیدى؟ گفتم: آرى به خدا سوگند شنیدم.
مختار از مرکب خود به زیر آمد و دورکعت نماز بجا آورد و سجده هاى طولانى انجام داد.
آنگاه فرمود: على بن الحسین(ع) نفرین هایى کرد و خداوند نفرین هاى او را به دست من اجرا نمود.
الشیعه