یدالله رویایی شاعر کشورمان چندسالی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده ایران گذشت.
یدالله رویایی شاعر
یدالله رویایی شاعر کشورمان در سال ۱۷ اردیبهشت ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد.
آموزشهای دبستانی و دبیرستانی خود را ابتدا در زادگاهش، و از آن پس در تهران در دانشسرای شبانهروزی تربیت
معلم به پایان رساند.
چندسالی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت.
نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده ایران گذشت.
در سال ۱۳۳۲ به دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان، چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز
گذرانید و سرانجام در اسفند ماه همان سال دستگیر شده و به زندان افتاد.
شعر صبح از یدالله رویایی
جرس از همهمه افتاد که باز کاروان افتد در راه درنگ نای آوازگر پیک خروس به هر آن دور طنین
داد چو زنگ شب سپیدی زد و چون مار گریخت روز ماری گشت آغوش گشود قطره قطره همه دنیای وجود
ریخت در دامن این مار کبود ریخت بر خاک همه اخترکان خاک رخساره دگر بگرفت سایه های دشت از هم
واشد دشت خمیازه ز پیکر بگرفت لحظه ای در آن هر چه مشکوک لحظه در آن همه چیز از هم
دور لحظه ای در آن هر چیز رفیق لحظه در آن هر چه مبهم و کور آسمان آشتی دشمن و
دوست گرگ و میش از یک جوی آب خورند روی باروی ویران افق نیزه زاران طلا تاب خورند طاق تا
بربندد در ره نور رنگ ها می جنبند از همه جا شاخه ها ساخته گهواره صوت سایه ها رانده ز
هم چون گله ها روی هر نقش تولد بنشست زندگی لذت تکرار گرفت فوج رنگین صداها رمه وار دشنه از
دست شب تار گرفت روی پیشانی گلدسته شهر صبح بنشسته و ره رویا زد خوابها بشکست از جنبش نور نبض
حرکت در ژرفاها زد نیک صالحی