داستان ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری

داستان ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری گویای این ماجرا است که آهنگر با حیله و فریب گناه خود را کتمان کرد و مسگر بیچاره با سادگی تمام گردنش زده شد
ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری را زمانی به کار میبریم
که قصد اثبات بی گناهی شخصی را داریم و می دانیم مجرم کس دیگری است و این شخص کاملا
بی گناه است . در پس هر ضرب المثلی داستانی نهفته است که این ضرب المثل برگرفته از همان
ضرب المثل بوده است . داستان این ضرب المثل را در نیک صالحی بخوانید.
ضرب المثل گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش
می خارید و هی بینی در کار حاکم وقت می کرد !!
حاکم محلی ، که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و شرح حال می گوید
و درخواست حکم حکومتی برای کشیدن گوشش می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ چهل کلاغ می کند !!!
پادشاه که نه وقت بررسی داشت و نه حال بررسی ، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد
مبنی بر اینکه به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد و بدانند
جریمه ی تمرد و سرکشی چیست !! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند ، کبوتر
نامه بر بجای اینکه به بلخ پرواز بکند بطرف شوشتر حرکت می کند!!!
خلاصه ی داستان گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان
آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر هم که وظیفه شناس است و کار درست … !!!
نتیجه می گیرد شاید در مرکز به مس ، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را احضار
و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کنند !!!