با خواندن داستان ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند متوجه می شویم که نباید در کارهایی که سررشته نداریم و اطلاعات کافی در آن رابطه نداریم اظهار نظر کنیم و تصمیم گیری بپردازیم
ضرب المثل ها ریشه ها و داستان هایی دارند که باعث به وجود آمدن آن ها می شود و همانند
اصطلاح و کنایه ای در صحبت های عامیانه امان به کار گرفته می شوند .یکی از این ضرب المثل
ها هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند است از این ضرب المثل زمانی استفاده می شود که قصد
توجیه فردی را داریم که با کله شقی قصد انجام کاری را دارد که هیچ اطلاعاتی در مورد آن کار ندارد .
داستان ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند را در نیک صالحی بخوانید.
داستان ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند
یکی بود ، یکی نبود . دانشجویی بود که هزار جور گرفتاری داشت . درس هایش زیاد بود . پول
نداشت در شهری دور از زادگاهش درس می خواند روزی سرش را انداخته بود پایین و توی فکر
بود راه می رفت که ناگهان سرش به تیرک سایبان یکی از مغازه ها خورد و به زمین افتاد .
ضربه شدید بود .
دنیا جلو چشمهایش تاریک شد . کمی که به خودش آمد صاحب مغازه را
دید و گفت : مرد حسابی چرا تیرک سایبانت را این قدر پایین گذاشته ای ؟ مغازه دار قاه قاه خندید و
گفت : مگر کوری ، چشمت نمی بیند ؟ حواست کجا بود . دانشجو گفت : سایبانت را خراب کنی
و تیرک را بالاتر بساز . صاحب مغازه سینه اش را جلو داد و گفت : ببخشید . فقط منتظر دستور
شما بودم تا امر بفرمایید . حالا کسی نشده ای که دستور بدهی برو هر وقت کسی شدی
بیا و دستور بده تا خرابش کنم .
صحبت های دانشجو در ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند
دانشجو در حالی که خیلی ناراحت و عصبانی بود راهش را گرفت و رفت . دو سه سالی گذشت
یک روز که مغازه دار مشغول فروش جنس بود متوجه شد که چند سوار کار به طرف او می آیند .
آنها نظامی بودند .
سوارها با اسب هایشان پیش آمدند یکی از آن ها با صدای بلند گفت : آهای
صاحب مغازه چرا سایبانت این قدر پایین است و مزاحم رفت و آمد مردم است ؟ زود باش سایبان
را خراب کنی تا راه باز شود . صاحب مغازه گفت : از آن طرف تر بروید . مگر مجبورید از این جا بروید .
سوار کار گفت : خرابش می کنی یا دستور بدهم خرابش کنند . مغازه دار فریاد زد مگر
شهر هرت است . من از دستتان شکایت می کنم .
نظامی گفت : برو شکایت کن ، یادت نمی آید ؟ چند سال پیش که سر من به سایبان تو
خورد خودت گفتی برو هر وقت کسی شدی دستور بده ، سایبانم را خراب کنند . حالا من برای خودم
کسی شده ام و دستور می دهم سایبان مغازه ات را خراب کنند .
مغازه دار دیگر حرفی نداشت که بزند .
از آن به بعد به کسی که در خواست و دستور نسنجیده ای بدهد ، می گویند ( هر وقت کسی شدی ، بگو خراب کنند )
ویستا