داستان ضرب المثل کسی از توپهای خالی شما نمی ترسد
ضرب المثل کسی از توپهای خالی شما نمی ترسد
داستان ضرب المثل کسی از توپهای خالی شما نمی ترسد
این مثل را در جواب تهدیدات و توپ و تشرهای تو خالی اشخاص ایراد می کند .
آورده اند که …
در زمان ناصرالدین شاه قاجار وقتی بلوایی در اصفهان ایجاد شد و چند نفر به قتل رسیدند ، شاه غضبناک گردید و حاج شیخ محمد تقی مسجد شاهی معروف به آقا نجفی اصفهانی را که باعث این آشوب می دانست به تهران احضار کرد . آقا نجفی که بیدی نبود که از این بادها بلرزد ، از آمدن به تهران سرپیچی نمود در نتیجه شهر اصفهان تعطیل شد . شاه برای اجرای حکم خودش اصرار داشت و آقا نجفی هم در تصمیم خود راسخ بود . بالاخره چند نفر از علمای تهران واسطه شده و قرار گذاشتند تا آقا نجفی به عنوان زیارت مشهد ، به تهران رفته به حضور شاه برسد ، تا هم امر شاه اجرا گردد و هم توهینی به مقام آقا نجفی وارد نشود . به این ترتیب آقا نجفی با احترام و استقبال برای ملاقات شاه رفت ولی چون از این ملاقات ناراضی بود و به طور احیار به این کار تن داده بود یکی از آخوندهای اصفهان را با خودش در عمارت شمس العماره برد .
ضرب المثل کسی از توپهای خالی شما نمی ترسد
در آنجا تا آمدن شاه مشغول مباحثه فقهی شدند . شاه وارد شد و آنها گرم مباحثه بوده و کمترین توجهی به شاه نداشته ، شاه به آنها نزدیک شد . ناگهان آقا نجفی سر بلند کرد و با لهجه اصفهانی گفت : شاه ! شمایید ؟ سلام . شاه از این عمل که توهین عمدی نسبت به او بود سخت آشفته شد . از قصر خارج شد و در حالیکه با کلمات تند و زننده تهدید می کرد به اندرون رفت . غضب شاه ، اتابک و رجال دربار را سخت به وحشت انداخت ، آقا نجفی برخاست ، عصا زنان راه خود را پیش گرفت که برود . اتابک با رنگ پریده و وحشت زده گفت : چرا اینطور رفتار فرمودید ؟ امروز جان و مال مملکت در دست شماست ممکن است خود شما را هم مجازات خطرناکی بفرمایند . آقا نجفی که به در خروجی قصر نزدیک می شد و این کلمات تهدید آمیز را می شنید ، ناگهان در ، هشتی بزرگ شمس العماره ، چشمش به توپی که در آنجا کار گذاشته بودند افتاد و با لحن تمسخر آمیزی گفت : آقای صدر اعظم باشی این چیست ؟ جواب داد که توپ است و … آقای نجفی سؤالات زیادی کرد و بعد هم عاقبت جلوی آن ایستاد و گفت : آقای صدر اعظم ، بفرمایید این توپ در برود و مرا قطعه قطعه کند . اتابک گفت : این توپ خالی است ، حالا در نمی رود ، آقا نجفی نگاه تمسخر آمیزی به اتابک انداخت و در جواب به تهدیدهای او گفت : برو به شاه بگو کسی از این توپهای خالی شما نمی ترسد . شمیم