داستان جالب
داستان جالب همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی!
چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود:همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی. کار مهمی در...
حکایت خواندنی سختی روزگار!
مردی از دست روزگار سخت مینالید.پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی...
داستان بامزه مربی و چکمه کودک!
خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های ۴ ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه...
همیشه یک راه حل وجود دارد!
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک...
عاقبت ناز کردن زنان برای همسر!
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و...
داستان خنده دار اولین روز کار!
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد.در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس...
داستان جالب امتحان کردن شوهر!
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ...
داستان طنز مسافر بدشانس اتوبوس!
یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه...
نامه زیبای پیرزن به خدا!
یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای...
داستان جالب زندگی خروسی یک عقاب!
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله...
داستان کوتاه تعبیر خواب پادشاه!
پادشاهی خواب دید که همه دندان های او افتاده است.خوابگذار را فراخواند و تعبیر خواب را...