داستانک
داستان وکیل پولدار و کمک به موسسه خیریه ,کوتاه وآموزنده
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون...
داستان آموزنده “پسران هنرمند”
پسران هنرمند در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای...
داستان کوتاه دانشجوی نمونه
دانشجوی نمونه او گفت: «سلام عزیزم، نام من رز است، هشتاد و هفت سال دارم، آیا...
داستان آموزنده پدر و پسری در کوه
پدر و پسری در کوه صدایی از دوردست آمد: آآآی ی ی!!پسرک با کنجکاوی فریاد زد:...
داستان طنز عاقبت زن نق نقو!
عاقبت زن نق نقو تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه...
داستان کوتاه وتاثیرگذار:نماز
نماز کارگر ها موقع اذان نمازشونو می خوندند. یه روز مهندس روسی بهشون اخطار داد که...
داستان کوتاه:آرزوی پر ماجرا
آرزوی پر ماجرا پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟ پدر گفت : من...
داستانک: زندگی همچنان ادامه داره…
زندگی همچنان ادامه داره رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گُلات رو بفروشی ؟گفت...
داستان جالب: متشکرم
چند روز پیش، “یولیا واسیلی اونا” پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او...
داستان زیبای بادکنک من
سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند.سخنران به سخن گفتن مشغول بود و...
عروس زیبای خودپسند!
مادرشوهری بود که عروسی خودپسند داشت.روزی می خواست نحوه پختن پلو را به او بیاموزد.دیگی حاضر...