بایگانی‌ها داستان کوتاه - صفحه 6 از 30 - داستان

داستان او پشت پنجره بود

داستان او پشت پنجره بود , روزی از روزها جانی با خانواده اش برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مرزعه رفته بودند.

داستان کفش یا پا

داستان کفش یا پا , کفش هایش انگشت نما شده بود و جیبش خالی!یک روز دل انگیز بهاری از کنار مغازه ای می گذشت؛ ..

داستان قاطر گران بها

داستان قاطر گران بها , روزی روزگاری در زمان های کهن مرد کشاورزی بود که یک زن نق نقو و اعصاب خورد کن داشت

داستان کار مشاوران

داستان کار مشاوران , چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سر و کله‏ ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده‏ های خاکی پیدا می‏شود.

داستان امید بخش ترین آیه قرآن

داستان امید بخش ترین آیه قرآن , در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟

داستان پرتاب پاره آجر

داستان پرتاب پاره آجر , روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.

داستان زندگی خروسی

داستان زندگی خروسی , کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

داستان خاطرات زمستان را به بهار نیاور

داستان خاطرات زمستان را به بهار نیاور , برفها آب شده بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع بپردازند.

داستان روز قسمت

داستان روز قسمت , روکرمز قسمت بود. خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت: چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد، شما را خواهم داد.

داستان فاصله زانو تا زمین

داستان فاصله زانو تا زمین , رودانشمندزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟

داستان کوتاه ششمین دختر

داستان کوتاه ششمین دختر , معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ..

داستان خوک و گاو

داستان خوک و گاو , مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

داستان قرص سردرد

داستان قرص سردرد , یک پسر برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند در ایالت کالیفرنیا رفت.

داستان خوش شانسی و بدشانسی

داستان خوش شانسی و بدشانسی , می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند، اما سایرین از آن محروم می‌مانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده دیگر بدشانس هستند؟ چرا برخی مردم بی‌وقفه در زندگی شانس می‌آورند درحالی که سایرین همیشه بدشانس هستند؟

داستان سگ حریص

داستان سگ حریص , سگ که استخوانی را از یک آدم مهربان دریافت نموده بود

داستان آرزوی مرد

داستان آرزوی مرد , یک زوج در اوایل ۶۰ سالگی، در یک رستوران دنج رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.

داستان طمع

داستان طمع , پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی زخمی و خون آلوده را در آغوش داشت .با سرعت وارد بیمارستان شد

داستان برادر خوب

داستان برادر خوب , شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود.

داستان راهی آسان تر

داستان راهی آسان تر , هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد

داستان جنایت کار مهربان

داستان جنایت کار مهربان , جنایت کاری که یک آدم را کشته بود. در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف خسته و کوفته به یک دهکده رسید.

داستان مسیر سخت پولدار شدن

داستان مسیر سخت پولدار شدن , نتیجه تصویری برای عکس نقاشی از اسکناس دلارمرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت: