داستان او پشت پنجره بود
داستان او پشت پنجره بود , روزی از روزها جانی با خانواده اش برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مرزعه رفته بودند.
داستان کفش یا پا
داستان کفش یا پا , کفش هایش انگشت نما شده بود و جیبش خالی!یک روز دل انگیز بهاری از کنار مغازه ای می گذشت؛ ..
داستان قاطر گران بها
داستان قاطر گران بها , روزی روزگاری در زمان های کهن مرد کشاورزی بود که یک زن نق نقو و اعصاب خورد کن داشت
داستان کار مشاوران
داستان کار مشاوران , چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سر و کله ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده های خاکی پیدا میشود.
داستان امید بخش ترین آیه قرآن
داستان امید بخش ترین آیه قرآن , در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟
داستان پرتاب پاره آجر
داستان پرتاب پاره آجر , روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
داستان مردی خوشبخت برای درمان پادشاه
داستان مردی خوشبخت , سلطان بزرگی پس از اینکه گرفتار بیماری سختی شد گفت : نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند.
داستان باختن کاسپارف به شطرنج باز آماتور
داستان باختن کاسپارف , کاسپارف شطرنج باز معروف در بازی شطرنج به یک آماتور باخت. همه تعجب کردند و علت را جویا شدند.
داستان زندگی خروسی
داستان زندگی خروسی , کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
داستان خاطرات زمستان را به بهار نیاور
داستان خاطرات زمستان را به بهار نیاور , برفها آب شده بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع بپردازند.
داستان روز قسمت
داستان روز قسمت , روکرمز قسمت بود. خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت: چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد، شما را خواهم داد.
داستان کادوی کم درد
داستان کادوی کم درد , رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد ..
داستان فاصله زانو تا زمین
داستان فاصله زانو تا زمین , رودانشمندزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟
داستان کوتاه ششمین دختر
داستان کوتاه ششمین دختر , معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ..
داستان خوک و گاو
داستان خوک و گاو , مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
داستان پزشک و سه مریض
داستان پزشک و سه مریض , سه پزشکه نفر جواب آزمایش هایشان را در دست داشتند .
داستان قرص سردرد
داستان قرص سردرد , یک پسر برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند در ایالت کالیفرنیا رفت.
داستان نجات زندگی
داستان نجات زندگی , طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد
داستان خوش شانسی و بدشانسی
داستان خوش شانسی و بدشانسی , میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما سایرین از آن محروم میمانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده دیگر بدشانس هستند؟ چرا برخی مردم بیوقفه در زندگی شانس میآورند درحالی که سایرین همیشه بدشانس هستند؟
داستان سگ حریص
داستان سگ حریص , سگ که استخوانی را از یک آدم مهربان دریافت نموده بود
داستان آرزوی مرد
داستان آرزوی مرد , یک زوج در اوایل ۶۰ سالگی، در یک رستوران دنج رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.
داستان طمع
داستان طمع , پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی زخمی و خون آلوده را در آغوش داشت .با سرعت وارد بیمارستان شد
داستان پیرمردی در بیمارستان به انتظار پسر سربازش
داستان پیرمردی در انتظار پسرش , پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: «آقا پسر شما اینجاست.»
داستان برادر خوب
داستان برادر خوب , شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود.
داستان یک شانس برای تغییر زندگی
داستان یک شانس برای تغییر زندگی , در سال های دور پادشاه دانایی یک تخته سنگ بزرگ را در وسط جاده قرار داد و ..
داستان راهی آسان تر
داستان راهی آسان تر , هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد
داستان نابغه ساختن مادر ادیسون از فرزندش
داستان زندگی ادیسون , گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت، بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده.
داستان جنایت کار مهربان
داستان جنایت کار مهربان , جنایت کاری که یک آدم را کشته بود. در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف خسته و کوفته به یک دهکده رسید.
داستان شاه عباس و شیخ بهایی
داستان شاه عباس و شیخ بهایی ,
داستان مسیر سخت پولدار شدن
داستان مسیر سخت پولدار شدن , نتیجه تصویری برای عکس نقاشی از اسکناس دلارمرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت: