داستان کوتاه و آموزنده درس زندگی
درس زندگی , یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذر خواهی می کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد
داستان جالب و خواندنی لباس نظامی
لباس نظامی , ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ!!
حکایت خواندنی حضرت داود و زن نیازمند
حضرت داود و زن نیازمند , ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند : این پولها را به مستحقش بدهید.
داستان جالب آخرین اتوبوس
آخرین اتوبوس , مثل اینکه هیچ جا تو این شهربه لیسانس منابع طبیعی نیازی ندارند …. چقدر راجع به منابع طبیعی و اهمیت حفظ محیط زیست و روشهای کمپوست زباله خونده بود….اما اینا میگن : زبان چقدر بلدی ؟ روابط عمومیت چه جوریه ؟
داستان آموزنده عروسک و شاهزاده
عروسک و شاهزاده , شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند.
داستان جالب گول صداقتش را خوردم
گول صداقتش را خوردم , در بازی با او نمیدانستم که آماتور است. برای همین، با هر حرکت او دنبال نقشهای که در سر داشت میگشتم
داستان بسیار زیبا و آموزنده نمی توانم
نمی توانم , تا پایان اون سال تحصیلی، هر کدوم از بچه ها که به هر دلیلی به معلمش می گفت “خانم، نمی تونم”، در جوابش خانم دنا یه لبخندی می زد و اون مقوا رو نشونش می داد
داستان آموزنده گوسفند صدقهای
داستان گوسفند صدقهای , هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسایشان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده؛ زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقهات را قبول کند.
داستان زیبا و آموزنده جوان گناهکار
جوان گناهکار , اى که دنیا و آخرت از اوست، رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.
داستان جالب و بامزه پیرمرد قمارباز
پیرمرد قمارباز , صبح که میخواستیم به اینجا بیاییم پیرمرد با من سر ٢۵هزار دلار شرط بست که روی میز شما ادرار خواهد کرد و شما نه تنها ناراحت نمیشوید بلکه از اینکار خوشحال هم خواهید شد.!
داستان کوتاه و آموزنده دل کندن
دل کندن , خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ.
داستان جالب و آموزنده اصلی ترین کار!
داستان اصلی ترین کار , انسان بیهوده آفریده نشده، و این یک شعار نیست! اما نمى دانم چرا انسان امروز خیال مى کند، آمدنش به این دنیا دلیل خاصى ندارد
داستان زیباترین آواز کلاغ
آواز کلاغ , خدا گفت : بخوان! برای من بخوان. این منم که دوستت دارم سیاهی ات را و خواندنت را.
حکایت جالب خیاط دزد
خیاط دزد , اگر اندکی از کار من خبر داشتی به جای خنده، گریه میکردی. هم پارچهات را از دست دادی هم اسبت را در شرط باختی.
داستان جالب قرون وسطا و فروش بهشت !
فروش بهشت , فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد، تا اینکه فکری به سرش زد.
داستان خواندنی ابزار گران شیطان
داستان ابزار گران شیطان , این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.
داستان جالب نینی و سنجاب کوچولو
نینی و سنجاب کوچولو , مامان و بابا سرشان را انداختند پایین و یک کمی فکر کردند . بعد دوتایی باهم دستهای سنجاب کوچولو را گرفتند و از روی تختخوابش بلندش کردند
داستان آموزنده حسادت یا حماقت
حسادت یا حماقت , پادشاه که آن روز سرحال بود، خواست به آنها عنایتی کند. پس به هر کدام پیشنهاد کرد آرزویی کنند.ابتدا خطاب به دوست کوچکتر گفت: به من بگو چه میخواهی قول میدهم خواستهات را برآورده کنم.
داستان صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
داستان شب یلدا , ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد
داستان آموزنده راز نور و نان
راز نور و نان , خداوند به جبرئیل گفت: سفره ای پهن کن و بر آن کلمه و عشق و هدایت بگذار.و گفت: هر کس بر سر این سفره بنشیند، سیر خواهد شد.
داستان کوتاه و خواندنی سلام با طعم نفت
سلام با طعم نفت , سی سال او را با اخلاق خوب تحویل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم
داستان جالب و خواندنی کسادی بازار
کسادی بازار , روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟
داستان کوتاه و زیبای گوهر پنهان
گوهر پنهان , خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد
حکایت خواندنی نقطه ضعف شکارچی
نقطه ضعف شکارچی , درست مثل یک شکارچی شده که بقیه بچهها طعمه او هستند و او هر روز در کمین است تا نقطه ضعفی در ما مشاهده کند و از آن علیه ما استفاده کند.
داستان جالب و خواندنی دانه های قهوه
دانه های قهوه , مادر به او پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بودهاند، آب جوشان، اما هرکدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند.
داستان زیبا و کوتاه پرتاب آجر
پرتاب آجر , در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !
داستان خواندنی همسر جذاب و خوشگل
همسر جذاب و خوشگل , همسر دومش یک دختر عادی با چهرهای بسیار معمولی بود.اما به نظر میرسید که دوستم بیشتر و عمیقتر از گذشته عاشق همسرش است.
داستان جالب و خواندنی ارزش انسان
ارزش انسان , این داستان جالب ارزش انسان و انسانیت را نشان می دهد و که مفهوم بسیار جالب و متفاوت و پندآموزی دارد.
داستان ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻗﺎﺗﻞ توسط فرمانده
داستان ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻗﺎﺗﻞ , ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ مهرورزی ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ.ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ می ترﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ
داستان مزدور
داستان مزدور , چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید ؟!