
برای رسیدن به موفقیت تنها کسب علم فایده ندارد بلکه فعالیت و قدرت و توان فنی هر فرد مهم است
موفقیت یک امر اکتسابی است و با شانس و خوش اقبالی به دست نمی آید. باید تلاش کرد و اصول درست را نیز رعایت کرد. داشتن اعتماد به نفس بالا یکی از اصول اولیه موفقیت است که در پیش بردن فرد به سمت جلو بسیار کاربرد دارد. در ادامه داستان موفقیت یکی از پسران این مرد را بخوانید
داستان موفقیت
مردی دو پسر داشت. یکی درسخوان اما تنبل و تن پرور و دیگری اهل فن و مهارت که همه کارهای شخصی خودش و تعمیرات منزل را خودش انجام می داد و دائم به شکلی خودش را سرگرم می کرد. روزی آن مرد شیوانا را دید و راجع به پسرانش سر صحبت را بازکرد و گفت: «من به آینده پسر اولم که درس می خواند و یک لحظه از مطالعه دست برنمی دارد بسیار امیدوارم. هر چند او به بهانه درس خواندن و وقت کم داشتن تنبل است و بیشتر کارهایش را من و مادر و خواهرانش انجام می دهیم اما چون می دانم که این زحمت ها بالاخره روزی جواب می دهد لذا به دیده منت همه تنبلی هایش را قبول می کنیم. اما از آینده پسر کوچکم خیلی می ترسم.
او در درس هایش فردی است معمولی و بیشتر در پی کسب مهارت و کارهای عملی است و عاشق تعمیر وسایل منزل و رفع خرابی هایی است که در اطراف خود می بیند. البته ناگفته نماند که او اصلا اجازه نمی دهد کسی کارهای شخصی اش را انجام دهد و تمام کارهایش را از شستن لباس گرفته تا تمیزکردن اتاق و موارد دیگر را خودش با حوصله و ظرافت انجام می دهد. اما همانطوری که گفتم او در درس یک فرد خیلی معمولی است و گمان نکنم در دستگاه امپراتور به عنوان یک فرد تحصیل کرده بتواند برای خودش شغلی دست و پا کند!»
موفقیت دو پسر
شیوانا لبخندی زد و گفت: «برعکس تو به نظر من پسر دوم ات موفق تر است! البته شاید درس خواندن باعث شود پسر اول تو شغلی آبرومند برای خود در درستگاه امپراتور پیدا کند اما در نهایت همه آینده او همین شغل است که اگر روزی به دلیلی از او گرفته شود به روز سیاه می نشیند. اما پسر دوم تو خودش تضمین موفقیت خودش است و به هنگام سختی می تواند راهی برای ترمیم اوضاع خودش و رفع مشکلش پیدا کند. من جای تو بودم بیشتر نگران اولی بودم!»
خوب است بدانید راز موفقیت مدیران موفق چیست؟؟
با شخصیتشان رهبری می کنند، نه با قدرتشان!
هر مدیری مقام خاص خودش را دارد. این مقام به آنها قدرت و اختیار هدایت و کنترل دیگران،
تصمیمگیری، سازماندهی، آموزش و برقراری نظم در محیط کاری را میدهد.
مدیران بزرگ رهبری میکنند، چون کارمندانشان رهبری و هدایت آنها را میخواهند.
کارمندان از شخصیت مدیر الهام میگیرند و انگیزه پیدا میکنند، نه از مقام او.
مدیران بزرگ با حرف و رفتار خود این حس را در کارمندان ایجاد میکنند که در کنار آنها
کار میکنند نه برای آنها. حتی برخی مدیران متوجه نمیشوند که تفاوتی بین این دو وجود دارد.
اما مدیران بزرگ این تفاوت را میفهمند و آن را در رفتارشان منعکس میسازند.
ترک مدیری که برایش کار میکنیم کار دشواری است، اما ترک مدیری که همپا و
شانه به شانهی ما کار کرده است، دشوارتر است.
خودشان آستینها را بالا میزنند و وارد میدان می شوند!
مهم نیست مدیران بزرگ در گذشته چه کار کردهاند و به چه موفقیتهایی دست یافتهاند،
درمواقع لازم خودشان آستینهایشان را بالا میزنند و وارد میدان شوند. هیچ کاری پست
و سطح پایین نیست، همهی کارها نیازمند مهارت و تواناییهای خاصی هستند و هیچ کاری کسالتبار نیست.
واقعا ریسک میکنند
اکثر مدیران سعی دارند با روشهایی مصنوعی خودشان را برجسته و مهم نشان دهند. مثلا لباسهای غیرمعمول می پوشند، به دنبال منافع عجیبوغریب هستند و علاقهمندیهای عجیبی هم دارند. تلاش میکنند به چشم بیایند و برای این کار آسانترین و بدترین راه را انتخاب می کنند.
اما مدیران بزرگ راه سخت را انتخاب میکنند؛ نه به این امید که معروف شوند و دیگران آنها را بشناسند، بلکه به این دلیل که می خواهند بهترین و درستترین راه را انتخاب کرده باشند. آنها راههای غیرمتعارف، ولی درست را انتخاب می کنند. میخواهند برای بهبود شرایط قدم را فراتر از دنیای کسبوکار بگذارند.
مدیران بزرگ “واقعا” ریسک میکنند تا به هدف خاصی که برای خود تعیین کردهاند، برسند. سپس به کارمندان خود هم الهام و انگیزه می دهند تا در رسیدن به آنچه که باورش دارند، به آنها یاری برسانند. درواقع برترین مدیران الهامبخش کارمندان خود هستند تا به رویاهایشان برسند: آنها با حرف و عمل خود در کارمندان خود انگیزه ایجاد میکنند.
یکی بود و فاز تدبیر