نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • نیک صالحی
    • تماس با ما
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • کاریکاتور
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
    • پیشگیری از ایدز
    • مبارزه با اعتیاد
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • فیلم
  • احکام
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
دوشنبه ۱۰ / ۱۱ / ۰۱
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
داستان > داستان کوتاه > داستان دستان دعا کننده , داستان واقعی و زیبا و خواندنی

داستان دستان دعا کننده , داستان واقعی و زیبا و خواندنی

تاریخ بروزرسانی : 2016-11-19
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

این داستان واقعی است و به اواخر قرن ۱۵ بر می گردد.در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با ۱۸ فرزند زندگی می کردند..

داستان دستان دعا کننده ,این داستان واقعی است و به اواخر قرن ۱۵ بر می گردد.در یک دهکده کوچک
نزدیک نورنبرگ خانواده ای با ۱۸ فرزند زندگی می کردند.برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ۱۸ ساعت
در روز به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد.

داستان دستان دعا کننده

در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از ۱۸ فرزند) رویایی را در سر می پروراندند.هر
دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها
را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند.با
سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت
مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد باید
در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد تا او هم به تحصیل
در دانشگاه ادامه دهد…

داستان دستان دعا کننده

آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا سکه انداختند.آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و
آلبرت به معدن های خطرناک جنوب رفت و برای ۴ سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را
که در آکادمی تحصیل می کرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت کند.نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اکثر استادانش
بود.
در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.وقتی هنرمند جوان به
دهکده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از ۴ سال یک
ضیافت شام برپا کردند.بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از
سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت: آلبرت، برادر
بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو
حمایت میکنم.تمام سرها به انتهای میز که آلبرت نشسته بود برگشت.اشک از چشمان او سرازیر شد.سرش را پایین انداخت و
به آرامی گفت: نه!

داستان دستان دعا کننده

از جا برخاست و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای
میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت: نه برادر، من نمی توانم به
نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین
بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان
را در دستم نگه دارم.من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی
دیر شده…

داستان دستان دعا کننده

بیش از ۴۵۰ سال از آن قضیه می گذرد.هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمکاری ها و آبرنگ ها
و کنده کاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری میشود.یک روز آلبرشت دورر برای قدردانی
از همه سختی هایی که برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را که به هم
چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید.او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری
کرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ هنرمندانه او را “دستان دعا کننده” نامیدند.این اثر
خارق العاده را مشاهده کنید.اندیشه کنید و به خاطر بسپارید که مسلما رویاهای ما با حمایت دیگران تحقق می یابند.

گزارش شاهین صمد پور با خانمی که متاسفانه مورد آزار جنسی قرار گرفته (14+)
این بازی خیلی خوبه حتما ببینید و انجام بدید
برچسب ها: داستان
اخبار مرتبط:
درس زندگی داستان کوتاه و آموزنده درس زندگی
لباس نظامی داستان جالب و خواندنی لباس نظامی
حضرت داود و زن نیازمند حکایت خواندنی حضرت داود و زن نیازمند
آخرین اتوبوس داستان جالب آخرین اتوبوس
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهاستخدامویدئو
مهرگیاه