
سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت ! دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت: شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین! زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت . خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک […]
سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت ! دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت: شما
آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین! زنها قبول کردن و
رفتن توی بهشت .
خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود! همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک
و اردک له شد… مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت : تو قانون
رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا ابد با این مرد بمونی …
فردا اون روز ، زن دوم
پاش رفت روی اردک و مامور نگهبان سریع اومد و همراهش یه مرد زشت دیگه بود و گفت : توام
قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه …
زن سوم که اینا رو
دیده بود خیلی ترسید و حواسشو جمع کرد که پاشو روی اردک ها نذاره! چند ماه همینجوری گذشت که یه
روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و زیبا اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما
باید تا ابد پیش همدیگه بمونید …!
زن که توی عمرش همچین مردی ندیده بود با ذوق از مرده پرسید
: واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..! مرده گفت: منم چیزی نمیدونم ! فقط میدونم که یه اردک رو له کردم!!!
داستانک