نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • نیک صالحی
    • تماس با ما
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • کاریکاتور
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
    • پیشگیری از ایدز
    • مبارزه با اعتیاد
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • فیلم
  • احکام
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
دوشنبه ۲۹ / ۱۲ / ۰۱
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
داستان > داستان کوتاه > داستان جالب بال هایت را کجا جا گذاشتی؟

داستان جالب بال هایت را کجا جا گذاشتی؟

تاریخ بروزرسانی : 2016-09-13
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

بال هایت را کجا جا گذاشتی؟ – اما من درخت نیستم.تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی.پرنده گفت : – من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم.اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود.پرنده گفت […]

بال هایت را کجا جا گذاشتی؟

– اما من درخت نیستم.تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی.
پرنده گفت :

– من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم.اما گاهی پرنده ها
و انسان ها را اشتباه می گیرم.

انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود.پرنده گفت :

– راستی، چرا پر زدن را کنار
گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید.پرنده گفت :

– نمی دانی توی آسمان چقدر
جای تو خالی است.

انسان دیگر نخندید.
انگار ته ته خاطرات اش چیزی را به یاد آورد.
چیزی که نمی دانست چیست.
شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی.
پرنده گفت :

– غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته
است.درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموش اش می شود .

پرنده این را گفت و پر زد.انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک
آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه
دلتنگی توی دلش موج زد .

آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :

– یادت می آید تو را با
دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود.اما تو آسمان را
ندیدی.
راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی
را احساس کرد.آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست.

زیباشو

در ایام قرنطینه در منزل بی نهایت کارتون ببینین
این بازی خیلی خوبه حتما ببینید و انجام بدید
برچسب ها: داستان جالب
اخبار مرتبط:
داستان رفتار انسان داستان جالب عجیب ترین رفتار انسان ها
داستان شکار مرغابی داستان جالب شکار مرغابی وحشی
داستان پسرک واکسی داستان جالب پسرک واکسی
داستان اردوی مدرسه داستان جالب اردوی مدرسه با اتوبوس
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
یادگیری، همیشه، همه جا با فرادرس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
آرون گروپدامنهاستخدامویدئو