نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • صفحه اصلی
  • تماس با ما
  • احکام
  • فیلم
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
سه شنبه, ۱۱ مهر , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات
داستان > داستان کوتاه

داستان جالب:هدیه فارغ التحصیلی

تاریخ بروزرسانی : 2015-03-18
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد.ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود.مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد.او می دانست […]

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد.ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به
سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود.مرد جوان،
از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد.او می دانست که پدر توانایی خرید
آن را دارد.بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و
به او گفت:…

من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس
دیگری در دنیا دوست دارم.سپس یک جعبه به دست او داد.پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در
آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت.با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و
گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را
روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد.خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده.یک روز
به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند.از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود.اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در
آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است.بنابراین لازم بود فوراً
خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و
پشیمانی کرد.اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را
باز یافت.در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین
را پشت جلد آن پیدا کرد.در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را
داشت، وجود داشت.روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده
است.داستانک

تست تصادف خودروهای برتر دنیا در سال 2022
بستری برای معامله گران با تفکر حرفه ای
برچسب ها: داستان داستان جالب داستان کوتاه
اخبار مرتبط:
داستان رفتار انسان داستان جالب عجیب ترین رفتار انسان ها
داستان شکار مرغابی داستان جالب شکار مرغابی وحشی
داستان چوپان و مار داستان آموزنده چوپان و مار
داستان پسرک واکسی داستان جالب پسرک واکسی
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
آرون گروپس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهویدئو
آرون گروپس