نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • صفحه اصلی
  • تماس با ما
  • احکام
  • فیلم
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
دوشنبه, ۱۰ مهر , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات
داستان > داستان کوتاه

داستان جالب:روز قسمت

تاریخ بروزرسانی : 2016-06-02
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

روز قسمت روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.خدا گفت : چیزی از من بخواهید.هر چه که باشد‚ شما را خواهم داد.سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است. و هر که آمد چیزی خواست.یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی […]

روز قسمت

روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.خدا گفت : چیزی از من بخواهید.هر چه که باشد‚ شما را خواهم
داد.سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.

و هر که آمد چیزی خواست.یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.یکی جثه ای بزرگ خواست و
آن یکی چشمانی تیز.یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.

در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت :….

من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم.نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ.نه بالی و نه پایی ‚
نه آسمان ونه دریا.تنها کمی از خودت‚ تنها کمی از خودت را به من بده.

و خدا کمی نور به او داد.

نام او کرم شب تاب شد.

 خدا گفت : آن که نوری با خود دارد‚ بزرگ است‚ حتی اگربه قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.

و رو به دیگران گفت : کاش می دانستید که این کرم کوچک ‚ بهترین را خواست.زیرا که از خدا
جز خدا نباید خواست.

هزاران سال است که او می تابد.روی دامن هستی می تابد.وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب
روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده
است.

داستانک

فرصت بی نظیر برای سرمایه گذاری بلندمدت
بدن شما چند سالشه؟ این تست رو انجام بدین !
برچسب ها: داستان جالب
اخبار مرتبط:
داستان رفتار انسان داستان جالب عجیب ترین رفتار انسان ها
داستان شکار مرغابی داستان جالب شکار مرغابی وحشی
داستان پسرک واکسی داستان جالب پسرک واکسی
داستان اردوی مدرسه داستان جالب اردوی مدرسه با اتوبوس
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
آرون گروپس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهویدئو
آرون گروپس