
داستان زیبای مداد و پاک کن مداد : متاسفمپاک کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی مداد : متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی هر وقت که مناشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.ولی وقتی اشتباهاتم راپاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می […]
داستان زیبای مداد و پاک کن
مداد : متاسفمپاک کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی
مداد : متاسفم چون به خاطر من اذیت
می شوی هر وقت که مناشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.ولی وقتی اشتباهاتم راپاک
می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهیو هر بار کوچک و کوچکتر می شوی.پاک کن :اما برای
من مهم نیست !من ساخته شده ام تاهر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می
دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت.من رضایت دارم !پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..
گفتگو بین مداد و پاک کن برایم الهام بخش بود.والدین ، همچو پاک کن و فرزندان مانند مداد هستند.آنها همیشه
درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کنند.
اگر چه فرزندان جایگزین (همسر ) می یابند ولی والدین از انچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند.در تمام طول زندگیم
مداد بوده ام و والدین من مانندپاک کن ، هر روز کوچک و کوچکتر می شوند.
این مرا پر از درد می کند چون می دانم که یک روز انها من را ترک خواهند کرد و
خرده های پاک کنتنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چهکسانی را داشتم…
داستانک