نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • صفحه اصلی
  • تماس با ما
  • احکام
  • فیلم
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
جمعه, ۳۱ شهریور , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات
داستان > داستان کوتاه

داستان بسیار زیبای پدری که تا دیروقت کار می کرد!!

تاریخ بروزرسانی : 2016-04-24
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :

پدری که تا دیروقت کار می کرد مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت.دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود.- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟- بله حتماً.چه سوالی؟- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به […]

پدری که تا دیروقت کار می کرد

مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت.دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در
انتظار او بود.- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟- بله حتماً.چه سوالی؟- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول
می‌گیرید؟مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره.چرا چنین سوالی می‌پرسی؟- فقط می خواهم بدانم.بگویید برای هر
ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟- اگر باید بدانی می گویم.۲۰ دلار.- پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آه
کشید.بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟مرد بیشتر عصبانی شد و گفت
:‌ اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع
به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی.من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای
کودکانه ای وقت ندارم.پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست.مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد.بعد
از حدود یک ساعت مرد آرام شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است.شاید
واقعا او به ۱۰ دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است.بخصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش
پول درخواست کند.مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.- خواب هستی پسرم؟- نه پدر بیدارم.- من
فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام.امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو
خالی کردم.بیا این هم ۱۰ دلاری که خواسته بودی.پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابابعد دستش را
زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد.مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته
دوباره عصبانی شد و گفت :‌ با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی ؟بعد به پدرش گفت
: برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست.حالا من ۲۰ دلار دارم.آیا می‌توانم یک ساعت از کار شما را
بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم

داستانک

بدن شما چند سالشه؟ این تست رو انجام بدین !
بستری برای معامله گران با تفکر حرفه ای
برچسب ها: داستان زیبا
اخبار مرتبط:
داستان زیبای جردن داستان زیبای نامگذاری خیابان جردن!
داستان لبخند زیبا داستان زیبای ارزش لبخند زیبا
داستان زیبای اقیانوس داستان زیبای اقیانوس کجاست؟
داستان پاداش الهی داستان زیبای پاداش الهی
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
آرون گروپس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهویدئو
آرون گروپس