نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • صفحه اصلی
  • تماس با ما
  • احکام
  • فیلم
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
دوشنبه, ۳ مهر , ۱۴۰۲
درخواست تبلیغات
داستان > داستان کوتاه

داستان کوتاه او دلش میخواست

تاریخ بروزرسانی : 2018-01-30
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :
داستان او دلش میخواست

داستان او دلش میخواست , اینبار پای خواسته خودش ایستاده و با ازدواج اجباری مخالفت کرد. از خانواده ترد شد، عشق خودش رو هم از دست داد.

داستان او دلش میخواست

داستان او دلش میخواست , وقتی بچه بود دلش میخواست نقاشی یاد بگیرد. آرزو داشت مداد رنگی های ۲۴ رنگ
با جعبه فلزی داشته باشه. دلش میخواست روزی برایش دفتر نقاشی فیلی از این بزرگا بخرن.
دلش میخواست کلاس بره و یاد بگیره که چطور نقاشی کنه.

هیچ موقع نگفت که چی میخواد. براش دفتر فیلی و مداد رنگی ۲۴ رنگ خریدن و کلاس نفرستادنش
و اون خیلی تلاش می کرد که بتونه خوب نقاشی کنه اما بلد نبود…

داستان او دلش میخواستداستان جالب و خواندنی

موسیقی:

در نوجوانی دلش میخواست موسیقی یاد بگیره همه پولاشو جمع کرد تا بتونه ارزون ترین گیتار ممکن رو بخره.
اما پدرش مخالفت کرد. او مدت ها روی حرفش ایستاد. یک هفته با خانواده غذا نخورد. پدرش محبتش رو از او دریغ کرد.

بعد از یک هفته، شکست. بنا به تصمیم پدر به همراه سایر بچه ها به کلاس نقاشی رفت.
هرچند در بچگی عاشق نقاشی بود، اولین بار بود که به هنر و نقاشی حس تنفر داشت. بعد از پایان دوره،
تمامی طراحی هاش رو گذاشت توی منقل و همه ش با یه کبریت دود شد رفت هوا…

نویسندگی:

در جوانی با دختری آشنا شد که فیلمنامه نویسی و کارگردانی میکرد. عاشق شد. برای اولین بار
در زندگی نویسندگی کرد. فیلمنامه و داستان بلند نوشت. به خاطر شرایط خانواده نتونست عشق خودش رو
ابراز کنه. خانواده میخواست تا او با دختر خاله ش بنا به مصلحت و در حقیقت یک معامله، ازدواج کنه.

اینبار پای خواسته خودش ایستاده و با ازدواج اجباری مخالفت کرد. از خانواده ترد شد، عشق خودش رو هم از دست داد.

نوشته هاش رو با یه کبریت دود شد رفت هوا…

ویرگول

تست تصادف خودروهای برتر دنیا در سال 2022
بدن شما چند سالشه؟ این تست رو انجام بدین !
برچسب ها: داستان کوتاه
اخبار مرتبط:
داستان چوپان و مار داستان آموزنده چوپان و مار
داستان فامیل خدا داستان خواندنی فامیل خدا
داستان عابد و شیطان داستان آموزنده عابد و شیطان
داستان میخانه داستان مفهومی میخانه و مسیحیان
پیشنهادات ویژه
  • هم اکنون دیگران می خوانند
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
آرون گروپس
مروری بر گذشته
نویسنده معاصر ۴ نفر از بهترین نویسندگان کتاب رمان که با دنبال کردن آثار آنها درس زندگی خواهید گرفت
نویسنده برتر ایرانی ۶+۱ نویسنده برتر ایرانی که باید آثارشان را خواند
رمان طنز زندگی ، یک رمان طنز است!
کتاب ایرانی برتر معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2023 Niksalehi.com All Rights Reserved
دامنهویدئو
آرون گروپس