
زن جوان که چندی قبل به یک نیازمند کمک مالی کرده بود تصور نمیکرد این اقدام خداپسندانه وی سرنخی برای پیدا شدن کیف دستی گمشدهاش باشد.تقدیم محبت «نسرین» زن جوانی که چند روز قبل کیف دستیاش را گم کرده بود در حالی که ماجرای پیدا شدن کیف خود را اتفاقی شبیه معجزه میدانست در تشریح […]
پیدا شدن کیف دستی گمشدهاش باشد.
تقدیم محبت «نسرین» زن جوانی که چند روز قبل کیف دستیاش را گم کرده بود در حالی که ماجرای پیدا
شدن کیف خود را اتفاقی شبیه معجزه میدانست در تشریح ماجرا گفت: یک روز عصر در حالی که مقدار زیادی
خرید کرده بودم برای رفتن به خانه سوار یک خودروی مسافربر شخصی شدم اما هنگام پیاده شدن کیف دستیام را
داخل خودرو جا گذاشتم که دقایقی بعد متوجه گم شدن کیفم شدم اما خودرو از محل دور شده و من
هیچ نشانی از آن نداشتم.
این در حالی بود که داخل کیفم تمام مدارک مهم شناسایی، کارتهای بانکی، دسته چک و حدود ۲۰۰ هزار تومان
پول نقد بود.
در واقع گم شدن کیفم به منزله از دست رفتن تمام مدارک زندگیام بود.
شب تا صبح نخوابیدم و از آنجا که هیچ شماره تلفن یا نشانی از محل زندگی خود و همسرم داخل
کیف نبود هرگز تصور نمیکردم کیف و مدارکم پیدا شود.
در واقع فکر میکردم کیفم سرقت شده باشد.
اما غروب روز بعد در کمال ناباوری اتفاق عجیبی برایم افتاد.
زن جوانی با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت: کیف دستی شما پیدا شده است.
در حالی که از شدت تعجب شوکه شده بودم پرسیدم شما چه کسی هستید؟ کیفم را کجا پیدا کردید؟ اصلاً
شماره تماس مرا از کجا آوردید؟ که زن جوان با خنده گفت: «یادتان میآید چند روز قبل شما به من
کمک مالی کردید؟» آنقدر ذهنم مشغول بود که اصلاً یادم نیامد.
اما زن جوان با بیان چند نشانه و مشخصات دیگر بالاخره کمکم کرد تا موضوع را به یاد بیاورم.
اما این بار تعجبم بیشتر شد و پرسیدم: کیف من دست شما چه میکند؟ حالا مطمئن هستم کاری که برای
رضای خدا انجام شود هیچ وقت بیاجر و مزد نمیماند وی گفت: کیفتان را داخل خودروی مسافربر جا گذاشته بودید.
راننده هم آن را به یک دکهدار در حوالی پل سیدخندان همان محلی که از خودرو پیاده شدید، داده و
از او خواسته بود هر طور شده صاحبش را پیدا کند.
مرد دکهدار هم محتویات کیف شما را بررسی کرده و فقط یک شماره تلفن پیدا کرده بود.
محبت وقتی با من تماس گرفت و گفت یک کیف پیدا کرده و اسم شما را از روی کارت شناساییتان
خواند به نظرم اسم آشنا آمد با این حال همان موقع شما را به یاد نیاوردم تا اینکه بعد از
بررسی شماره تلفنهایی که داخل گوشی تلفن همراهم بود اسم و شماره تلفن شما را دیدم و بلافاصله تماس گرفتم.
حالا هم کیف دستی شما پیش همان مرد دکهدار است.
پس از پایان این تماس تلفنی با عجله به سراغ مرد دکهدار رفتم و پس از معرفی خودم و اثبات
هویتم کیف را تحویل گرفتم.
مرد دکهدار که همراه همسرش داخل همان دکه زندگی محقر و سادهای داشتند وقتی میخواستم برای تشکر و قدردانی از
زحمتی که برای یافتن من و رساندن کیفم کشیده بودند مبلغی به آنها بدهم در حالی که بشدت از پذیرفتن
پول خودداری میکرد، گفت: دخترم! لطفاً اجر مرا با مزد، بیمنت نکن من به خاطر خدا این کار را کردم.
زن جوان در ادامه گفت: حالا مطمئن هستم کاری که برای رضای خدا انجام شود هیچ وقت بیاجر و مزد
نمیماند.
منبع : ایران / تبیان
پیشنهادات ویژه