زن جوان مشهدی که از اعتیاد همسر و بیماری فرزندش رنج می برد با در دست داشتن نسخه داروهای فرزندش به پلیس مراجعه و سرنوشت تلخ خود را نزد آن ها بازگو کرد
سرنوشت تلخ زن جوان که در زیر پوست شهرهای مختلف کم نیستند اما این بار در مشهد و زنی جوان که برای آینده فرزند بیمارش دست و پا می زند تا او را نجات دهد همسری که اعتیاد او را کور کرده است و خانواده ای که در منجلاب مشکلات مالی و بیماری در حال غرق شدن است و اینجاست که زن جوان با تمام توان می خواهد نجاتشان دهد اما چگونه با دستان خالی چه می شود کرد. در ادامه سرنوشت این زن مشهدی را در نیک صالحی بخوانید
سرنوشت تلخ زن جوان
به آسمان و زمین چنگ انداخته ام تا نگذارم فرزند بیمارم به خاطر مشکلات مالی و اعتیاد پدرش ترک تحصیل کند اما…
زن ۳۵ ساله که از شدت شرم نگاهش را از نگاه مددکار اجتماعی کلانتری پنهان می کرد نسخه پزشکی را از کیفش بیرون کشید و در حالی که بیان می کرد این نسخه پزشک معالج پسرم است اما توان تهیه هزینه داروهایش را ندارم، به مشاور و کارشناس کلانتری پنجتن مشهد گفت: ۱۶ ساله بودم که یکی از جوانان روستا به خواستگاری ام آمد.
«هدایت» کارگر ساده ساختمانی بود و من به خاطر این که او با زحمت کشی و سختی نان حلال
بر سر سفره ام می آورد به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم ولی زمانی که پسرم را باردار بودم
روزی همسرم را به طور اتفاقی در حال استعمال مواد مخدر سنتی دیدم اما کاری جز سکوت از دستم
ساخته نبود چرا که به خاطر فرزندم مجبور به ادامه زندگی با او بودم.
مدتی بعد هدایت به بهانه یافتن شغل مناسب از من خواست به مشهد مهاجرت کنیم من هم که از بیکاری او رنج می بردم موافقت کردم و در حالی که کودکی را در آغوش می فشردم در یکی از شهرک های حاشیه مشهد ساکن شدیم.
سرنوشت تلخ زن جوان بعد از مهاجرت به مشهد
با وجود این نه تنها تغییری در زندگی ام حاصل نشد بلکه همسرم به مصرف مواد مخدر صنعتی
روی آورد چرا که محیط زندگی ما کاملا آلوده بود و بیشتر جوانان محل مواد مخدر صنعتی مصرف می کردند.
خیلی زود این هیولای وحشتناک همه زندگی ام را به هم ریخت به طوری که هدایت به یک موجود بی عاطفه، سنگدل و مرموز تبدیل شد در حالی که فرزند دومم را باردار بودم مدام زیر مشت و لگد همسرم قرار می گرفتم و روزگار سختی را می گذراندم.
هدایت بیکار بود و به خاطر اعتیادش کسی او را سر کار نمی برد در شرایطی که برای تامین هزینه های
زندگی درمانده بودم از او خواستم تا در مرکز ترک اعتیاد بستری شود و تحت درمان قرار بگیرد.
بالاخره همسرم را متقاعد کردم و او بعد از مدتی اعتیادش را کنار گذاشت اما همچنان تنبلی
را پیشه خود کرد و باز هم سر کار نرفت.
وقتی به او اعتراض می کنم، می گوید: «بیشتر حرف بزنی دوباره سراغ شیشه و کریستال می روم».
من هم که روزهای سخت دوران اعتیادش را دیده ام از ترس سکوت می کنم تا همسرم دوباره
معتاد نشود اما از سوی دیگر نمی توانم هزینه های زندگی و مخارج درمان همسرم را پرداخت کنم.
این در حالی است که پسر ۱۵ ساله ام دچار افسردگی و بیماری کم خونی شده است. برای معالجه فرزندانم
را نزد پزشک مستقر در مرکز بهداشت بردم و او به صورت رایگان آن ها را ویزیت کرد ولی
هزینه خرید داروها برایم مشکل است با وجود این پسرم به خاطر مشکلات مالی تصمیم به ترک تحصیل گرفته
و دوست ندارد ادامه تحصیل بدهد در حالی که همواره او را نصیحت می کنم تا از پدرش درس عبرت بگیرد و …
رکنا