دستفروش مترو که به اتهام سرقت مسلحانه بازداشت شده میگوید پس از اینکه مأموران شهرداری بساطش را جمعکردند تصمیم به ارتکاب سرقت گرفته است.
سرقت مسلحانه مرد دستفروش
سرقت مسلحانه مرد دستفروش ,دستفروش مترو که به اتهام سرقت مسلحانه بازداشت شده میگوید پس از اینکه مأموران شهرداری بساطش را جمعکردند تصمیم به ارتکاب سرقت گرفته است.
ساعت ۱۵:۳۰ عصر روز پنجشنبه مرد میانسالی به کلانتری۱۷۹ خلیج فارس رفت و از دو سارق مسلح به اتهام اقدام به سرقت موتورسیکلتش شکایت کرد: با موتورم مسافرکشی میکنم. دو مرد جوان را در میدان آزادی به مقصد منطقه خلیج فارس سوار موتورسیکلتم کردم که در نزدیکی باغ پرندگان ناگهان یکی از سرنشینان اسلحهای به پشتم گذاشت و خواست توقف کنم.
آنها قصد سرقت موتورسیکلتم را داشتند که با آنها درگیر شدم و رهگذرانی هم به کمک من آمدند که دو سارق از ترس فرار کردند. پس از این مأموران در طرح مهار خیابانهای اطراف دو سارق مسلح را بازداشت کردند.
صبح دیروز دو متهم که برادر هستند برای بازجویی به دادسرای ناحیه ۳۴ منتقل شدند و مقابل قاضی علی وسیله ایرد موسی، بازپرس شعبه پنجم به جرم خود اعتراف کردند.
سرقت مسلحانه مرد دستفروش و گفتوگو با متهمان
خودت را معرفی کن؟
شریف هستم ۳۱ ساله.
متأهلی؟
بله. یکپسر پنجساله دارم که در شهرستان هست.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
برادرم با مشکل مالی برخورد کرده بود و به من پیشنهاد داد.
شما خودت مشکل مالی نداشتی؟
نه، من ۱۰ سال است در تهران آشپزی میکنم و عصرها هم دستفروشی میکنم و حدود ۲ میلیون ۵۰۰ هزار تومان در ماه درآمد دارم و مشکل مالی ندارم.
مشکل مالی برادرت چه بود؟
او دستفروشی میکرد که مأموران شهرداری بساطش را از او گرفتند و بیکار شد.
سابقه داری؟
نه.
شما خودت را معرفی کن؟
حبیب هستم ۲۳ ساله.
متأهلی؟
بله تا یکماه دیگر هم فرزندم به دنیا میآید.
چه مدتی است به تهران آمدی؟
دو سال است. پس از اینکه ازدواج کردم برای کار به تهران آمدم.
چه کار میکردی؟
من داخل مترو دستفروشی میکردم. معمولاً داخل قطارهای تهران و کرج دستفروشی میکردم. گاهی چایی میفروختم و گاهی هم وسایل کوچک.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
چند روز قبل از سرقت مأموران شهرداری وسایلم را به زور از من گرفتند و بیکار شدم. هر چقدر التماس کردم فایدهای نداشت و وسایلم را پس ندادند. بیکار بودم و بیپول تا اینکه تصمیم گرفتم به شهرمان که یکی از شهرهای غربی کشور است، رفتم و آنجا یک عدد کلت کمری و ۱۰ عدد فشنگ و شوکر و افشانه اشک آور به قیمت یک میلیون تومان خریدم و برای سرقت به تهران آمدم.
بهتر نبود کار دیگری شروع کنی؟
من دستفروش بودم و مأموران شهرداری هم به ما اجازه دستفروشی نمیدهند. وقتی بیکار شدم این تصمیم را گرفتم.
درباره سرقت موتورسیکلت توضیح بده؟
من و برادرم حرفهای نبودیم. تصمیم گرفتیم ابتدا موتورسیکلتی را سرقت کنیم و بعد با موتور سرقتی از مجتمع تجاری سرقت کنیم که شناسایی نشویم، اما قبل از هر سرقتی به دام افتادیم.
رکنا