نیک صالحی | پرتال اطلاع رسانی ، سرگرمی ، سینما و …
  • نیک صالحی
    • تماس با ما
  • فال
    • انواع فال و طالع بینی
    • فال روزانه
    • فال روز تولد
    • فال حافظ
    • فال کارت
  • خبر
    • اخبار ایران و جهان
    • اخبار اختصاصی
    • اخبار علمی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار حوادث
    • موبایل و کامپیوتر
  • سینما
    • فرهنگ و هنر
    • استوری چهره ها
    • فرهنگ و سینما
  • سرگرمی
    • چه خبر از کجا ؟
    • اس ام اس مناسبتی
    • کاریکاتور
    • مطالب گوناگون
    • سوژه های خنده دار
    • معما ، ضرب المثل،چیستان
    • گزارش تصویری
    • داستان های کوتاه
    • خودرو
  • گردشگری
  • سلامت
    • شاخص توده بدنی
    • تغذیه و سلامت
    • پزشکی و درمان
    • زناشویی و همسرداری
    • آشپزی و دسر
    • روانشناسی
    • پیشگیری از ایدز
    • مبارزه با اعتیاد
  • سبک زندگی
    • مد روز
    • کاردستی
    • زیبایی و آرایش
    • خانه داری
    • دکوراسیون
  • فیلم
  • احکام
  • تبلیغات
    • درج آگهی در سایت
یکشنبه ۰۵ / ۰۴ / ۰۱
حوادث > حوادث > گفت و گو با مادر بیچاره که در یک شب پاییزی در تهران داغدار ۴ عزیزش شد +عکس

گفت و گو با مادر بیچاره که در یک شب پاییزی در تهران داغدار ۴ عزیزش شد +عکس

تاریخ بروزرسانی : 2018-11-19
گردآوری : نیک صالحی
اشتراک گذاری :
مادر بیچاره

زن نگون بخت هنوز باورش برایش سخت است که یک شبه چهار عزیزش را از دست داده است و اینگونه بی تاب از غم از دست دادن عزیزانش که همسرش در جنایتی هولناک ان ها را از او گرفت می باشد

در جنایتی هولناک که مرد ورزشکاری در خیابان نبرد تهران مرتکب شد دو دختر جوانش را به همراه پدر و مادر زنش با ضربات مرگبار چاقو به قتل رساند. و اکنون این مادر بیچاره و داغدار اکنون با دنیایی از غم غصه از جزئیات زندگی اش می گوید و از حسرتی که همسرش بر دلش نهاد و از دخترانش که اکنون زیر خاک آرام گرفته اند و دیگر بر نخواهند گشت. جزئیات گفتگو با این زن ۴۱ ساله را در نیک صالحی بخوانید

گفت و گو با مادر بیچاره و داغدار خیابان نبرد

هنوز از بلایی که به یکباره بر سرش آوار شد در شوک است، حالا دیگر اشک میهمان همیشگی چشمانش شده و بغضی ابدی راه را بر نفس‌هایش تنگ کرده است. نمی‌دانست غم از دست دادن بچه‌هایش را بخورد یا غصه نبود پدر و مادرش را که در تلخ‌ترین لحظات زندگی دیگر همراهش نبودند و او داغدارشان بود.

بامداد ۲۴ مهر بود که شوهر سابقش دو دختر ۱۷ و ۱۹ ساله‌شان را در خواب به قتل رساند
و بعد از آن پدربزرگ و مادربزرگ بچه‌ها را که میهمان خانه‌اش بودند به کام مرگ برد.
حالا این زن در ۴۱ سالگی سیاهپوش دو فرزند و والدین خود شده است. به خانه‌اش رفتیم
تا از این فاجعه با او حرف بزنیم در طول سه ساعتی که با او به گفتگو نشستیم بار‌ها
به ناگاه حرفش را قطع می‌کرد و بی‌اختیار به نقطه‌ای خیره می‌ماند بعد آه عمیقی می‌کشید.

با آنکه سال‌هاست به اقتضای شغلم با افرادی روبه‌رو می‌شوم که عزیزترین هایشان را از دست داده‌اند، اما هر بار که برای تهیه چنین گزارش‌هایی راهی می‌شوم انگار برای رو به رو شدن با کسانی که روحشان زخمی و دلشان داغدار است شهامتم را از دست می‌دهم.

این بار نیز وقتی مقابل این زن نشستم در حالی که عکس دخترانش سولماز و ساناز و پدر و مادرش
را مقابلش گذاشته بود شروع به صحبت کرد: «من مثل یک دوست داستان زندگی‌ام
را برایتان می‌گویم و شما اگر سؤالی داشتید بپرسید.»

گفت و گو با مادر بیچاره ای که عزیزانش قتل عام شدند

بعد اینگونه ادامه داد: در پایان دوران راهنمایی ترک تحصیل کردم و در یک مطب مشغول به کار شدم. سیروس – متهم- مطب را اجاره کرده بود و کار‌های پانسمان و تزریقات و… را انجام می‌داد. در مدتی که با او همکار بودم، عاشقش شدم. به خواستگاری‌اش جواب مثبت دادم. سیروس روح ناآرامی داشت. زندگی سختی را پشت سر گذاشته بود پدرش در کودکی فوت کرده و ۸ خواهر و برادر داشت. او را در کودکی راهی خانه خواهر بزرگش در شهرستان کرده بودند.

از آزار‌هایی که در خانه خواهرش دیده بود برایم گفت.کم کم متوجه شدم خیلی عصبی است
که با کوچک‌ترین حرفی به جوش می‌آید و مرا به باد کتک می‌گیرد. اما دوستش داشتم
و از آنجایی که یاد گرفته بودم مهربان باشم، سعی می‌کردم او را آرام کنم.

نگاهش را به عکس دخترهایش که نور شمع آن‌ها را روشن‌تر کرده است می‌اندازد. بغضش می‌ترکد و آرام گریه می‌کند، با همان صدایی که درد را می‌شود بخوبی در آن حس کرد، ادامه داد: با اینکه همیشه با تحقیر با من برخورد می‌کرد، اما من همیشه همراهش بودم. مشاوره‌های اقتصادی که به او می‌دادم باعث شد که در زندگی پیشرفت مالی خوبی کند، اما بعد از آن همه زندگی‌اش در پول و مادیات خلاصه شد.

انگار برای سیروس معرفت و محبت تعریف نشده بود. سولماز دختر بزرگم دوره راهنمایی بود
که به سیروس گفتم بچه‌ها دارند بزرگ می‌شوند و نبود محبت از سمت تو باعث می‌شود
که بیرون از اینجا دنبال محبت بگردند. از او خواستم پیش روانشناس برویم تا حالش بهتر شود،
اما بشدت مخالفت کرد.

مادر بیچارهمادر بیچاره وداغدار ۴ عزیز به قتل رسیده

صحبت با سیروس همیشه بی‌فایده بود، دو جمله اول عادی بود، اما بعد از آن صدایش را بالا می‌برد
و درنهایت هم منجر به کتک زدن‌های شدید من می‌شد. گاهی اوقات می‌خواست بچه‌ها را هم بزند،
اما من همیشه سپر بلای آن‌ها می‌شدم.

درگیری هایمان ادامه داشت، تا اینکه حدود ۵ سال قبل کاسه صبرم لبریز شد. یک روز که بدترین تهمت‌ها را به من زد، گفتم اگر مرا نمی‌خواهی بگذار بروم. در یک درگیری با مشت و لگد من و بچه هایم را از خانه بیرون کرد و گفت: آماده باشید هر وقت خواستم شما را بکشم می‌آیم دنبالتون. آن شب به خانه پدرم رفتم و فردای آن روز سیروس به سراغمان آمد و خواست بچه‌ها را ببرد.

همیشه فکر می‌کرد ما خطا کاریم در حالی که، چون خودش خطا می‌کرد ما را هم به همان چشم می‌دید.
بچه‌ها می‌ترسیدند و نمی‌خواستند با پدرشان بروند.التماس می‌کردند که کاری برایشان انجام دهم،
اما بی‌فایده بود. مجبور شدم با پلیس تماس بگیرم.

مأمور که آمد گفت: پدر است و می‌تواند بچه‌ها را با خود ببرد. اما بچه‌ها مخالفت کردند و اصرار‌های من نیز باعث شد تا مأمور پلیس او را از خانه بیرون کند. فردای آن روز به دادگاه خانواده رفتم و درخواست طلاق دادم و سیروس هم وقتی من دادگاه بودم به سراغ بچه‌ها آمده و آن‌ها را به خانه برده بود.

توافق ناعادلانه مادر بیچاره با همسر سنگدل

قرار شد که دختر‌ها پیش من بمانند و درعوض مهریه و هر حقی را که به من تعلق می‌گرفت ببخشم.
طبق قرار حتی سیروس چندین برگه سفید امضا آورد و خواست تا با امضای آن از همه حقوقم بگذرم.
فکر می‌کردم بعد از جدایی اوضاع خوب خواهد شد و با بچه هایم می‌توانم زندگی جدیدی تشکیل دهم.

اما دادگاه حق را به او داد. سیروس گفت: وکیل بچه هایم است و آن‌ها نمی‌خواهند با من زندگی کنند. به دادیار پرونده‌ام گفتم من قربانی عشق شدم، ولی با این کار بچه‌هایم هم قربانی می‌شوند. خانم دادیار هم حق را به سیروس داد و بدین ترتیب من هم مهریه و حقوقم را از دست دادم و هم حق حضانت بچه هایم را، تا آن موقع فکر می‌کردم قانون حداقل با من است، اما قانون هم با سیروس بود و من دیگر کاری از دستم برنمی آمد.

بزرگ‌ترین اشتباه

چند روزی از طلاق گذشته بود که سیروس به دنبالم آمد. ابراز پشیمانی می‌کرد و از طرفی دلم بچه‌ها
را می‌خواست، اما حرفی به من زد که باعث شد بیشتر بترسم. سیروس گفت: اگر برنگردی
تا آخر هفته با بچه‌ها از ایران می‌رویم و هرگز آن‌ها را نخواهی دید. شنیدن این حرف ترس بدی
به جانم انداخت. به خاطر اینکه کنار بچه هایم باشم و بتوانم از آن‌ها مراقبت کنم به خانه برگشتم.

دخترانم در سن حساسی بودند و نیاز به مراقبت داشتند سولماز دانشجو شده و ساناز نیز ۱۷ ساله بود و مدرسه می‌رفت نمی‌توانستم تنها رهایشان کنم، اما الان می‌فهمم که بزرگ‌ترین اشتباهم برگشت به آن خانه بود. روابط پنهانی سیروس علنی شده بود، او به من خیانت می‌کرد. مثل سابق مرا کتک می‌زد و توهین و تحقیر می‌کرد.

آخرین دیدار مادر بیچاره با فرزندانش و قاتل

رفتار‌های بد سیروس ادامه داشت و هر روز بدتر از قبل می‌شد. در مدت ۴ سالی که به خانه سیروس
برگشته بودم بار‌ها از خانه او قهر کرده و هربار سیروس به دنبالم می‌آمد و با استفاده از نقطه ضعف
من که همان بچه هایم بودند مرا به خانه برمی گرداند. یک روز با بچه‌ها بیرون بودیم
و سولماز پشت فرمان خودرو بود.

داخل پارکینگ که آمدیم، چون همسایه‌مان ماشینش را بد پارک کرده بود سولماز خیلی دقت کرد که به ماشین آسیبی نرساند و همین موضوع باعث شد که فراموش کند شیشه‌های ماشین را بالا بدهد. سیروس که به خانه آمد سر همین موضوع دعوای دیگری راه انداخت. من هم که از دست کتک‌ها و تحقیر‌ها و فحاشی‌هایش خسته شده بودم، خانه را ترک کردم.

بی خبری ۲۴ ساعته مادر بیچاره

می‌دانستم سیروس به خانه مادرم می‌آید تا مرا برگرداند برای همین دو روز به خانه خواهرم رفتم
و بعد از آن به خانه برادرم رفتم. در تمام این مدت به هیچ تلفنی پاسخ ندادم. سیروس پیام می‌داد،
تهدید و توهین می‌کرد و من سکوت کرده بودم تا شاید

این بار به خودش بیاید. روزی که این اتفاق افتاد مادرم با من تماس گرفت و گفت: ساناز زنگ زده و گفته پدرش می‌خواهد به شمال برود و از ما خواسته نزد آن‌ها برویم. مادرم گفت: می‌ترسم سیروس سر ما را ببرد. به او گفتم اگر دلت نمی‌خواهد نرو. اما رفتند، ساعت ۹ و نیم همان شب بود که پیام‌های تهدیدآمیز سیروس شروع شد.

بازهم توجهی نکردم. حدود دو نیمه شب پیام داد که کار را تمام کرده است. پیام‌ها و تماس‌های او ادامه
داشت و من که بشدت از متن پیام‌ها ترسیده بودم با تلفن پدر و مادرم و دختر‌ها تماس گرفتم،
اما بی‌فایده بود. برادرم به برادر بزرگ سیروس زنگ زد و ماجرا را گفت و او به برادرم گفت:
نگران نباشد خودش به سراغ سیروس می‌رود. اما بعد از رفتن برادر سیروس او هم دیگر تلفن‌های مرا پاسخ نداد.

مادر بیچارهقتل عام وحشیانه مرد بوکسور در خیابان نبرد تهران

مادر بیچاره ادامه داد :نگران شده بودم،با برادرم به تهران برگشتیم و درست فردای شبی که جنایت رخ داده بود
به خانه رفتیم. جرأت نکردم داخل خانه بشوم به پلیس زنگ زدم،مأمور بلافاصله آمد و از من خواست
منتظر باشم. بعد هم با کلانتری تماس گرفت و من و برادرم را به کلانتری برد.
در کلانتری اوضاع آشفته بود، همه یک جوری به من نگاه می‌کردند. نگاه هایشان
پر از حرف بود. افسر پرونده برادرم را کنار کشید و به او چیزی گفت.

برادرم هم به سراغم آمد و گفت: سیروس بچه‌ها را کشته است. پاهایم سست شد و روی زمین نشستم.
فقط خدا می‌داند آن شب را چطور به صبح رساندم و. زن جوان به اینجا که رسید بار دیگر بغض امانش را برید.

دقایقی بعد ادامه داد: از کودکی یاد گرفته بودم آرام باشم و به همه محبت کنم. پدرم به من یاد داده بود، او مرد مهربان و آرامی بود. در مسجد ختم هر کسی که به من می‌رسید تا تسلیت بگوید فقط از مظلومیت و آرامی پدر و مادرم می‌گفت: یادآوری این خاطرات دلم را آتش می‌زند.

وی در پاسخ به این سؤال که چه مجازاتی برای سیروس تقاضا کرده‌اید، گفت: آیا برای کسی که چنین فاجعه‌ای
رقم زده و روزگارمان را سیاه کرده غیر از قصاص می‌توان مجازات دیگری خواست؟ می‌گویند
سیروس را برای قتل دخترانم نمی‌توانند قصاص کنند، چون پدرشان بوده است، اما برای قتل پدر و مادرم
برایش تقاضای قصاص کرده‌ایم و امیدوارم هر چه زودتر به مجازات برسد.

ایران

این بازی خیلی خوبه حتما ببینید و انجام بدید
تست تصادف خودروهای برتر دنیا در سال 2022
برچسب ها: قتل
اخبار مرتبط:
حميد صفت خواننده رپ پرونده حمید صفت خواننده مشهور رپ چگونه بسته شد؟
مرد دعانویس ماجرای قتل مرد دعانویس در تهران بعد از تجاوزش به زن جوان
پدر و مادر آرمان قاتل غزاله التماس های پدر و مادر آرمان قاتل غزاله به مادر وی برای رهایی از اعدام پسرشان +عکس
کشتن نوزاد کشتن نوزاد در حمام عمومی و مسمومیت با متادون توسط مادرش +عکس
پیشنهادات ویژه
استخاره برای عقد و ازدواج
استخاره برای عقد و ازدواج
جراحی بواسیر ، سرپایی
جراحی بواسیر ، سرپایی
پشت بام های زیبا و شیک
پشت بام های زیبا و شیک
روف گاردن های رویایی
روف گاردن های رویایی
  • هم اکنون دیگران می خوانند
همسرکشی مرد مشهدی این مرد مشهدی گلوی همسر خود را کنار سفره وحشیانه از هم درید! +عکس
پدرکشی در تهران پدرکشی هولناک با همدستی مادر در تهران و کشف جسد در بیابان
قتل ناموسی در تهران قتل ناموسی یاشار به دست مرد قصاب به خاطر زن خیانتکار در تهران
مرگ کودک 4 ساله ماجرای تلخ مرگ دردناک سایدا دختر ۴ ساله در پی خودکشی یکی از اقوامش
قتل پسربچه تهرانی جزئیات قتل پسر بچه ۶ ساله به دست نامادری سنگدل تهرانی
درگیری مسلحانه آبادان انگیزه قاتل بی رحم از قتل سه مرد در درگیری مسلحانه آبادان +عکس
مادر بابک خرمدین اعلام حکم مادر بابک خرمدین و واکنش او به رأی نهایی دادگاه
جنایت در برج نگین ستارخان ایرانگردی قاتل آتش افروز و بی رحم پس از جنایت در برج نگین ستارخان
قتل عارف حبیبی جزئیات دلخراش قتل عارف حبیبی به خاطر خواستگاری از فاطمه در شیروان + عکس
جنایت بالابان شهریار گفتگویی غم انگیز با خانواده های مقتولان جنایت بالابان شهریار+ تصاویر
قتل دختر شهید جزئیات جدید از قتل دختر شهید تنکابنی و کشف جسد نیمه دفن شده وی در کلاردشت
مرگ دختر دو ساله ماجرای پاره کردن چرخ‌ های آمبولانس و مرگ دختر ۲ ساله در تهران
مرگ پزشک آبادانی ماجرای مرگ مشکوک دکتر پیوند علامه پزشک آبادانی چیست؟ +عکس
متروپل آبادان از گفتگو با مرد جسور آبادانی تا هفت روز گریه یک زن کنار آوار متروپل آبادان +عکس
دانش‌ آموزان جان‌ باخته مرگ تلخ ۵ دانش آموز دختر و پسر زیر آوار ساختمان متروپل آبادان + عکس
خانه حسین عبدالباقی سوختن منزل حسین عبدالباقی در آتش خشم مردم آبادان را ببینید
گم‌ شدن نوجوانان ماجرای گم شدن سه پسر نوجوان تهرانی از ۴ خرداد ماه +عکس
جشن تولد مرگبار جزئیات جشن تولد مرگبار در شهریار با انفجار بادکنک‌ های هلیومی
حامد سلطانی جزئیات تصادف خونین حامد سلطانی مجری برنامه اعجوبه‌ ها در اصفهان +تصاویر
حادثه متروپل آبادان برای اولین بار انتشار عکس های ۳۵ جانباخته حادثه متروپل آبادان!
حمله به کارگر جوان ماجرای حمله با بیل به کارگر جوان و یک زن در شهرداری علی آباد کتول
مرد آبادانی این مرد آبادانی برای یافتن برادرزاده اش در متروپل تونل زد +عکس
فال و طالع بینی
فال روزانه
فال حافظ
استخاره با قرآن
فال شیخ بهایی
فال چوب
فال روز تولد
فال کارت
فال قهوه
مروری بر گذشته
پدرکشی در تهران پدرکشی هولناک با همدستی مادر در تهران و کشف جسد در بیابان
همسرکشی مرد مشهدی این مرد مشهدی گلوی همسر خود را کنار سفره وحشیانه از هم درید! +عکس
قتل ناموسی در تهران قتل ناموسی یاشار به دست مرد قصاب به خاطر زن خیانتکار در تهران
درگیری مسلحانه آبادان انگیزه قاتل بی رحم از قتل سه مرد در درگیری مسلحانه آبادان +عکس
logo-samandehi
  • خانه
  • تبلیغات در سایت
  • ویدئو و موزیک
  • تماس با ما
  • تعبیر خواب
  • آر اس اس

©باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت niksalehi.com مجاز میباشد . طراحی سایت با آنلاینر

Copyright (c) 2003-2022 Niksalehi.com All Rights Reserved
دکتر طاهریاستخدامویدئودامنه