ماجرای فرار تازه عروس ۱۷ ساله و دستگیریش به همراه مرد ۵۰ ساله

انتخاب غلط و عجولانه سبب شد تا مردی زنش را پس از یک هفته مفقودی با مرد دیگری پیدا کند.
ماجرای فرار تازه عروس ۱۷ ساله
ماجرای فرار تازه عروس ۱۷ ساله ,با دیدن سحر دلم لرزید.
دختر عموی دوستم بود.
میلاد می گفت قرار است با خواهر بزرگش ازدواج کند.
من هم دلم را به دریا زدم و گفتم خاطرخواه این دختر شده ام.
دو سه ماهی با هم در ارتباط بودیم.
از مادرم خواستم به خواستگاری اش بروند.
او و پدرم مخالف بودند.
می گفتند دهانت بوی شیر می دهد و….
فایده ای نداشت.
هر دوپایم را توی یک کفش کرده بودم.
خانواده ام زیر بار نمی رفتند.
تهدید شان کردم یا سحر یا مرگ.
از ترس آبروی خود به خواسته ام تن دادند.
پدر و مادر سحر بدون هیچ قید و شرطی مرا پذیرفتند.
مراسم عقد کنان برگزار شد.
هر روز از دانشگاه به خانه پدر زنم می رفتم و چند ساعتی آنجا بودم.
من هیچ رفتار عجیب و مشکوکی از سحر ندیدم.
آرام و گوشه گیر بود، حال و حوصله ای هم برای بیرون رفتن نداشت.
بیچاره خواهرم نصف حقوقش را توی جیبم می گذاشت تا جلوی نامزدم شرمنده نشوم.
دو ماه گذشت.
ماجرای فرار تازه عروس ۱۷ ساله
سحر یک روز غیبش زد.
هر کجا عقلمان قد می داد دنبالش گشتیم.
بالاخره برگشت.
یک مشت اراجیف سر هم کرده بود و می گفت خانه دوستش بوده است.
از ترس پدرم، چیزی در این باره به خانواده ام نگفتم.
با وساطت پدر و مادرش او را بخشیدم.
اما بعد از چند ماه دوباره گم و گور شد.
یک هفته از او هیچ خبری نداشتیم.
ماموران کلانتری ۴۲ سحر را همراه مردی ۵۰ ساله دستگیر کردند.
واقعیت های تلخی برایم نمایان شده است.
باورم نمی شود، نامزد ۱۷ ساله ام به قرص و معجون های مخدر اعتیاد دارد.
می گوید از ۱۳ سالگی توسط دوستانش معتاد شده است.
از ۸ میلیون طلایی که سر عقد به او هدیه دادم هم خبری نیست و….
دیگر نمی خواهم ریختش را ببینم.
حالا می فهمم چرا پدر و مادرم مخالف این ازدواج عجولانه بودند، افسوس …
رکنا