زنی که ادعا می کرد می تواند طلسم زندگی های مردم را بشکند به همراه دو مرد شیاد بعد از جلب اعتماد مردم از آن ها سرقت می کرد تا خرج زندگی سه فرزند طلاق خود را به دست آورد
زنی مطلقه برای تامین مخارج زندگی اش تن به کارهای گناه آلود زد در آخرین رمالی خود همراه با دو مرد شیاد در دام قانون گرفتار شد. این زن به همراه همدستانش در حالی که از اعتماد مردم ساده دل سوء آستفاده می کردند به درآمد میلیونی خود نیز قانع نبوده و از مردم سرقت می کردند و شگرد آن ها این بوده که به بهانه رمالی اعتماد مردم را جلب و سپس از آن ها طلا و جواهراتشان را سرقت می کردند. در ادامه جزئیات دستگیری این باند رمالی را در نیک صالحی بخوانید
ماجرای رمالی زنی مطلقه با دو مرد
این زن و ۲ مرد شیاد خود را رمالانی معرفی می کردند که می توانند طلسم زندگی ها را بشکنند.
سمیرا که در دام باند مخوفی افتاده است گفت: با همسرم در آستانه جدایی هستیم دنبال راه چاره ای
بودم تا اینکه از روی کارتی با زنی ۴۰ ساله تماس گرفتم و او آمد به خانهام و با مراسمی
عجیب همراه با فال قهوه ادعا کرد که مشکل بزرگی در زندگیام به وجود آمده است
و چون زندگی من طلسم شده است باید
آن را با وردی که فقط در اختیار مردی به نام موسی است نابود کند و بابت آن ۲ میلیون تومان پول گرفت و دوباره روز بعد زنگ زد و گفت که موسی باید این ورد را روی پلاک طلا بخواند تا طلسم از بین برود و من به وی اعتماد کردم و پلاک طلایی که ۱۰ میلیون تومان ارزش داشت را به این زن دادم.
با این شکایت مشخص شد زن فالگیر و همدستانش بارها با این شگرد دزدی کرده اند. کارآگاهان با شنیدن اظهارات سایر مالباختگان چند خط موبایلی که روی کارتها و تراکتهای تبلیغاتی نوشته شده بود را تحت ردیابی قرار دادند و موفق به یافتن مخفیگاه زن و مرد شیاد شدند و با انجام عملیاتی ضربتی هر دو را دستگیر کردند.
رمالی زنی مطلقه به خاطر فرزندانش
مرد و زن شیاد در ابتدای بازجوییها بر بیگناهی خود اصرار داشتند و حتی با توجه به پیدا شدن
رمل و اسطرلاب و وردنوشتهها همچنان ادعا داشتند که تاکنون دست به فالگیری و رمالی نزدهاند.
در ادامه با مواجهه حضوری آنان با طعمههایشان و سرنخهای به دست آمده سرانجام این زن و مرد شیاد به کلاهبرداریهای خود در پوشش فالگیری و رمالی اعتراف کردند و ادعا داشتند که برخی از وردها را از مردی به نام ایوب گرفتهاند.
این زن به پلیس گفت: از ازدواج نخستم ۳ بچه دارم و پس از آشنایی با مرتضی وی حاضر به
سرپرستی آنان نشد و چون با هم ازدواج نکرده بودیم هیچ پولی برای نگهداری فرزندانم نمیداد و من به
خاطر اینکه بچههایم را پیش خود نگه دارم مجبور شدم تن به این گناه دادم و پشیمانم.
رکنا