گاهی آنقدر مشکلات زندگی زیاد می شود و انسان از طرف مقابل کارهایی را می بیند که حس نفرت به زندگی و طرف مقابل به وجود می آید
زندگی زناشویی همه افراد دارای کم و کاستی هایی است که با درایت و توجه می شود این مشکلات را برطرف کرد. اما گاهی مشکلی وجود دارد که خطرناک است و برای از بین بردن آن مشکل باید خیلی حساب شده رفتار کرد و حتی نزد مشاور رفت. یکی از این مشکلات حس نفرت از همسر است که امروز می خواهیم در نیک صالحی درباره آن صحبت کنیم.
حس بد نفرت از همسر
همهی رابطهها پستی و بلندیهایی دارند؛ گاهی شادید و گاهی به شدت احساس بدبختی میکنید. هر دو وضعیت کاملا طبیعیاند. اما اگر به جایی رسیدید که احساس کردید واقعا از شوهرتان متنفرید پس باید مکث کنید.
نفرت یک حس بسیار قویست و وجود آن در رابطهی زناشویی کاملا نادرست است. من مراجعه کنندههایی داشتهام که ادعا میکردند از همسر خود نفرت دارند.
حالا اگر نسبت به کسی که به او قول دادهاید در هر شرایطی از زندگی دوستش داشته باشید، احساس نفرت میکنید چه باید بکنید؟ در این مورد با چهار درمانگر گفتگو کردیم.
روی چیزهایی که دوست دارید تمرکز کنید
معمولا آدمها به جای اینکه در مورد احساس ناراحتی و نارضایتی خود در موقعیتی حرف بزنند، از کلمهی «متنفرم» به عنوان یک ابراز احساسات کلی استفاده میکنند. این جملهای است که اغلب از سر خستگی و فرسودگی به زبان میآید یا به عنوان راهی برای بزرگنمایی کردن شرایط. شاید هم عدهای واقعا منظورشان نفرت باشد و قصدشان جدایی، اما به هر حال کلمهی «متنفرم» کلمهای واپس گرایانه است.
روی چیزهایی تمرکز کنید که در وجود همسرتان دوست دارید. هیچ چیزی تماما خوب یا تماما بد نیست. در نظر گرفتن نقاط قوت همسرتان و ویژگیهای مثبت او به شما اجازه میدهد موقعیتتان را دوباره ارزیابی کنید و همه چیز را سیاه و سفید نبینید. اگر کفهی خوبیهای او سنگینتر بود، خیلی کمتر احساس بد و منفی خواهید داشت.
حس ناخوشایند نفرت از همسر
سهم خودتان در شرایط پیش آمده را پیدا کنید
احساس خشم و نفرت معمولا زمانی برانگیخته میشود که اختلالی در رابطه پیش میآید؛ نه تنها بین شما و همسرتان بلکه بین شما و خودتان! قبل از اینکه انگشت اتهام را به سوی همسرتان بگیرید، یک خود ارزیابی انجام دهید. آیا در مورد مشکلی که پیش آمده با همسرتان حرف زدهاید؟ آیا در شرایط پیش آمده کاملا بیتقصیرید؟ این سوالها به این معنی نیستند که مشکل خود شما هستید، بلکه قصد ما این است که به یک نگرش تازهتر و دقیقتر برسید.
اما اگر بعد از بررسی خودتان متوجه شدید ابراز نفرتتان بیهوده نبوده پس حالا وقت آن است که با همسرتان وارد گفتگوهای جدیتری شوید. اگر علی رغم تمام تلاشهای شما او هیچ حرکتی برای بهبود شرایط نمیکند پس علامت این است که تصمیمی به تغییر رفتارش ندارد و بهتر است شما فکر جدیتری بکنید که تصمیم به طلاق میتواند یکی از راه حلها باشد.
احساس خشم و نفرت
گاهی آنقدر حس نفرت و بدبینی جلوی چشمانمان را میگیرد که به سختی میتوانیم واقعا اتفاقی که در حال روی دادن است را ببینیم و پرده از آن برداریم. اگر دیدید احساسی که به همسرتان دارید خشم است پس باید بتوانید بفهمید این خشم از کجا ناشی میشود تا بتوانید قدم بعدی را بردارید.
بسیار نادر است که نفرت بدون علت خاصی سربرآورد و پیدا کردن منشاء این حس، اولین قدم برای تعیین اقدام بعدیست. تا علت خشم و نفرت خود را ندانید چگونه میتوانید برای رابطهتان کاری بکنید؟
از بین بردن حس نفرت از همسر
برای بروز سایر احساساتتان هم تلاش کنید
بسیار بسیار کم پیش میآید که احساس کسی فقط نفرت باشد، بنابراین
خیلی مهم است که ببینید علاوه بر خشم، چه احساس دیگری در درونتان جولان میدهد.
چیزی که تجربه ثابت کرده این است که پشت نفرت، خشم است و پشت خشم،
رنجش. رنجش و دل آزردگی هم معمولا با اندوه و ناامیدی همراه است.
پس کاری که باید بکنید این است که مرحله به مرحله به عقب برگردید و ببینید نفرت شما از کجا شروع شده.
زنان یاد گرفتهاند که احساس نفرت یا خشم نکنند بنابراین تجربهی این احساسات
در واقع میتواند اولین علامتی باشد که به آنها نشان میدهد مشکلی
وجود دارد و باید راه حلی برایش پیدا کنند. زنها اینطور تربیت شدهاند
که راضی و شاد باشند و این باعث میشود خیلی وقتها احساس واقعی درون خود را سرکوب کنند.
هرگز احساسات واقعی خود را پنهان نکنید اما اجازه هم ندهید شما را
ذره ذره بجوند و نابود کنند. احساس تنفر زمانی ترسناک است که نتوانید
علت بوجود آمدن آن را پیدا کنید. با خودتان روراست باشید و با درایت
و تیزبینی و البته واقع بینی، ریشهی احساستان را بیابید.
جزئیات بیشتر درباره ویروس ویرانگر زندگی زناشویی
یک کارشناس ارشد روانشناسی با بیان اینکه طلاق عاطفی، ویروس
ویرانگر زندگی زناشویی است، گفت: آمار رسمی طلاق در جامعه
درصد ناچیزی از تعداد خانوادههایی که در شرایط طلاق عاطفی به سر می برند
را نشان می دهد. آمار طلاق عاطفی در کشور ۵۳ درصد است،
یعنی از هر دو ازدواج در کشور یکی به طلاق عاطفی منجر شده است.
جدایی خاموش تاثیرات متعددی در ابعاد گوناگون به جای می گذارد.
منیره کرمانی جهانگیر افزود: با وجود اینکه بیشتر ازدواجها با عشق و
علاقه و محبت طرفین صورت میگیرد، اما در بیشتر موارد مشاهده میکنیم
که زن و مرد با تمام تلاشی که در جهت انجام دقیق وظایف خود دارند،
به مرور زمان، عشق و علاقه بینشان کمرنگ میشود و گاهی بهطور کامل
محو میشود که به این نوع جدایی، اصطلاحاتی مانند طلاق عاطفی،
طلاق روحی، طلاق پنهان، طلاق روانی، طلاق موذی یا طلاق خاموش
اطلاق میشود. با همه سعی و تلاش همسران برای نرسیدن به مرحله جدایی،
بسیاری از ازدواجها، منجر به طلاق رسمی و درصد بسیار بالاتری، به طلاق عاطفی منتهی میشود.
وی در ادامه گفت: طلاق عاطفی نقطه پایان زندگی زناشویی است، اما
نه به شکل رایج و سنتی آن. زوجین در ظاهر به طورعادی در کنار هم زندگی می کنند،
اما هیچ رابطه عاطفی با هم ندارند. این گونه جداییها درجایی ثبت نمی شود
و جنبه رسمی و قانونی ندارد؛ بلکه یک قرارداد نانوشته و توافق نا گفته
بین همسرانی است که به هر دلیلی تمایل به جدایی رسمی ندارند.
کرمانی جهانگیر اظهارکرد: معمولا واکنشهای منفی که در جامعه نسبت به
طلاق قانونی وجود دارد نسبت به این مساله وجود ندارد وشاید متاسفانه
همین امر منجر به روند پنهانی و رو به رشد این نوع طلاق در جامعه شده است.
ویروس ویرانگر زندگی زناشویی
این روانشناس اضافه کرد: طلاق عاطفی چون ویروسی ویرانگر به تدریج در روابط زناشویی نفوذ و در نهایت روابط عادی و عاشقانه آنها را دچار آسیبهای جدی میکند. متاسفانه همسران زمانی پی به عمق فاجعه می برند که که از لحاظ عاطفی فرسنگها از همسر خود – هرچند که از بعد فیزیکی در کنارشان هست- دور شدهاند.
وی درباره علل و ریشههای طلاق روانی گفت: تعارض ناشی از ارزشهای نو و سنتی، فقدان نگرش صحیح نسبت به ازدواج، تغییر سن ازدواج، پیش بینی نکردن مکانیسم ارضای جنسی، از میان رفتن لطافت جنسی به علت مشاغل جدید و ناسازگاریهای آن با ارزشهای سنتی، ازدواج اجباری تحت تاثیر عوامل اجتماعی و جو خانوادگی، ناهمسانی زوجین، عوامل روانشناختی مانند برخی بیماریها و اختلالات روانی مثل افسردگی، اضطراب ، عدم عکس العمل مناسب نسبت به یکدیگر، تنوع طلبی جنسی، ناکامی در عشق و تشدید فشارهای روانی از جمله این دلایل است.
کرمانی جهانگیر، افزایش تدریجی یکنواختی و دلزدگی و انباشت گلهمندی و رنجشهای مختلف، بی اعتنایی، بروز ندادن احساسات مثبت و نارضایتی، مشکلات اقتصادی شدید، نبود تناسب بین انتظارات و واقعیتها، اقامت یکی از همسران در خارج از کشور یا نزد والدین بیمار یا ماموریت که موجب جدایی فیزیکی می شود، دهن بینی، بدبینی و قضاوتهای نابجای زوجین از یکدیگر و تعلل بیجا و بیمورد زوجین در جهت حل مشکلات خود به دلایل گوناگون از دیگر دلایل طلاق عاطفی است.
آلامتو و ایسنا