امام موسی کاظم علیه السلام فرزند امام جعفر صادق (ع) در سال ۱۸۳ هجری قمری در زندان به شهادت رسید . و امامت به علی بن موسی الرضا (ع) منتقل شد .
امروز بیست و سوم فروردین ماه سال ۱۳۹۷ مصادف با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام است ، و ما برای شما در این مطلب یک دعا برای توسل به امام موسی کاظم علیه السلام و اشعاری خواندنی درباره ایشان آورده ایم . با ما همراه باشید .
امام موسی کاظم علیه السلام
امام کاظم علیه السلام: اسم آن بزرگوار موسی و لقب مشهور او کاظم، عبد صالح، عالم و باب الحوایج؛ و کنیه مشهور ایشان ابوالْحَسَنِ الْأوَّلِ است. عمر آن بزرگوار تقریباً پنجاه و چهار سال بود. در هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری متولد شد، و در بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ به دست سندی بن شاهک و به دستور هارون الرشید لَعْنَه اللّهِ عَلَیهِ مسموم و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
درباره دعای مجرب برای توسل به امام موسی کاظم علیه السلام بیشتر بدانید
به جهت برآمدن حاجت ، نماز حضرت باب الحوائج را بخوانید و آن دو رکعت این است :
در هر رکعت بعد از حمد دوازده مرتبه سوره توحید را بخواند و بعد از نماز صد مرتبه
صلوات بفرستید و بعد به سجده روید و داوزده مرتبه بگویید :
اَللهُمّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ المَحبُوسَ فِی سِجْنَ هارونَ اَنْ تَقْضِیَ حاجَتی
شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم (ع)
شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم
قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم
بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم
کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم
بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر
که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم
نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش
که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم
ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق
که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم
بعالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش
بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم
ولی از جور هارون دعا لبریز شد آخر
ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم
بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا
بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم
طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان
که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم
خدایا دست گیری تو از ژولیده محزون
بحق قرب و قدر و آبروی حضرت کاظم
شاعر: ژولیده نیشابوری
شعری درباره ی شهادت امام موسی کاظم (ع)
حال و روزت پریشونه-کنج زندون غریبونه
رسیده جونت به روی لب
دیگه ازدنیا خسته ای-مثل مرغ پربسته ای
ذکرلبات خلصنی یارب-دلت شده به تاب ودرتب
میسوزه پاتاسرت آقا اززهری که توبدن داری
بیاد معصومه ورضایه لحظه هم آروم نداری
تشنه وبی حال وبی رمق روخاک زندون سر میزاری
تازیونهو ناسزا-همدمت شده این شبا
توهم مثل زهرا(مادر)میگی-مرگموبرسون خدا
(واویلا آهو واویلا)
تو زنجیر پر وبالته-تازیونه افطارته
بستی توبارسفرامشب
دنیاشدروسرت خراب-وقتی می خوردپیشت شراب
یادت اومدغمای زینب-شدی توازغصه لبالب
بنداومده دیگه نفسات نیمه جونوزاریو مضطر
دستو پاهوصورتت شده دم آخری مثل مادر
بازبون روزه زیرلب میگی امان ازدل حیدر
پیش چشمای بچه ها-نشدبسته دستت آقا
شکرخداسیلی نخورد-همسرت توی کوچه ها
(واویلا آهو واویلا)
غروبا تواین سیاهچال-تا وقتی که میری ازحال
روضه ی گودال و می خونی
دلت شده دارالعزا-میسوزی یه عمریه با
داغ یه پیراهن خونی-ازاین مصیبت نیمه جونی
کفن داشتی وخداروشکرنرفت سرت روی نی آقا
شکنجه شدی ولی دیگه سرپیکرت(کشتنت)نشددعوا
بمیرم براتنی که موند۳روز رو خاک گرم صحرا
یکی داره سر می بره-یکی فکرانگشتره
از همه بدتر نگاهه-شمربه بنت الحیدره(دخت حیدره)
(حسین غریب کربلا)
شاعر:مصطفی اسماعیلی
گردآوری گروه فرهنگ و هنر نیک صالحی – دعا و اذکار الهی