بهادر یگانه از بیوگرافی تا شعر خواندنی و زیبای ( راز دل ) !

بهادر یگانه

بهادر یگانه زاده‌ی ۱۳۰۱ خورشیدی در قزوین.
پس از پایان تحصیلات ابتدایى و متوسطه در وزارت کشور به کار مشغول شد.
بعدها ابتدا به دانشکده‏ ى حقوق رفت و از این دانشکده فارغ‏ التحصیل گردید.
اما پس از مدتى بهادر یگانه به دانشکده ‏ى ادبیات روى آورد و تا درجه‏ ى دکترى پیش رفت.
سال‏ها در استاندارى فارس خدمت کرد.
در سال ۱۳۴۳ از شیراز به تهران آمد و در کار ترانه‏ سرایى و برنامه‏ ى گل‏ها با رادیو و
شوراى موسیقى آن به همکارى پرداخت.

این کار تا سال ۱۳۵۷ ادامه داد.
وی در سال ۱۳۶۳ در تهران وفات یافت.
متخلص به یگانه.
زاده‌ی ۱۳۰۱ خورشیدی در قزوین.
پس از پایان تحصیلات ابتدایى و متوسطه در وزارت کشور به کار مشغول شد.

بعدها ابتدا به دانشکده‏ى حقوق رفت و از این دانشکده فارغ‏ التحصیل گردید.
اما پس از مدتى به دانشکده ‏ى ادبیات روى آورد و تا درجه‏ ى دکترى پیش رفت.
سال‏ها در استاندارى فارس خدمت کرد.
در سال ۱۳۴۳ از شیراز به تهران آمد و در کار ترانه‏ سرایى و برنامه‏ى گل‏ها با رادیو و شوراى
موسیقى آن به همکارى پرداخت.
این کار تا سال ۱۳۵۷ ادامه داد.
وی در سال ۱۳۶۳ در تهران وفات یافت.

راز دل

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من

این سکوت مرا ناشنیده مگیر

ای آشنا ، چشم
دل بگشا ، حال من بنگر

سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

امشب که تو ، در کنار منی
، غمگسار منی

سایه از سر من تا سپیده مگیر

ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش
چشم ترم

وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ،
خدا داند

شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند

منم آن ابر وحشی
که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند

به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ،
خدا داند

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر

ای
آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

دلم گیرد هر
زمان بهانه ی تو ، سرم دارد شور جاودانه ی تو

روی دل بود به سوی آستانه ی تو

تا
آید شب ، در میان تیرگی ها ، گشاید تن ، روح من به شور و غوغا

رو کند چو
مرغ وحشی ، سوی خانه تو

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت
مرا ناشنیده مگیر

ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده
مگیر

امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی

سایه از سر من تا سپیده مگیر

ای اشک
من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم

وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

گردآوری گروه نیک
صالحی