سهراب سپهری در ادامه شعر ساعت سهراب سپهری را خواهید خواند : سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بیپایان در نوسان بود: میآمد، میرفت.میآمد، میرفت.و من روی شنهای روشن بیابان تصویر خواب کوتاهم را میکشیدم، خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود و در هوایش زندگیام آب شد.خوابی که چون پایان یافت من به پایان […]
سهراب سپهری
در ادامه شعر ساعت سهراب سپهری را خواهید خواند :
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بیپایان در نوسان بود:
میآمد، میرفت.
میآمد، میرفت.
و من روی شنهای روشن بیابان تصویر خواب کوتاهم را میکشیدم، خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود و در
هوایش زندگیام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت من به پایان خودم رسیدم.
من تصویر خوابم را میکشیدم و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چهگونه میشد در رگهای بیفضای این تصویر همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟ تصویرم را کشیدم چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شد: حفرهٔی در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بیپایان در نوسان بود و من کنار تصویر زنده خوابم بودم.
تصویری که رگهایش در ابدیت میتپید و ریشه نگاهم در تار و پودش میسوخت.
اینبار هنگامی که سایه لنگر ساعت از روی تصویر جان گرفته من گذشت بر شنهای روشن بیابان چیزی نبود.
فریاد زدم: تصویر را باز ده! و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست.
سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بیپایان در نوسان بود: میآمد، میرفت.
میآمد، میرفت.
و نگاه انسانی به دنبالش میدوید.
بیوگرافی سهراب سپهری :
سهراب سپهری در پانزده مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد.
پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رئیس تلگراف خانه کاشان بود.
پدرش «اسدالله» و مادرش «ماهجبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.
دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و
پس از فارغالتحصیلی در خرداد ۱۳۲۲ در دورهٔ دوسالهٔ دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.
در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد.
سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و همزمان به استخدام شرکت نفت
در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد.
سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد.
در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغالتحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد.
در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان
زندگی خوابها منتشر کرد.
در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزهها شروع به کار کرد و در
هنرستانهای هنرهای زیبا نیز به تدریس میپرداخت.
سهراب سپهری به فرهنگ مشرقزمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت.
مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت.
همچنین به شعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمههایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام
داد.
در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت.
ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافینامنویسی کرد.
در دورانی که به اتفاق حسین زندهرودی در پاریس بود بورس تحصیلیاش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن
بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیست
طبقه آویزان میشد.
سهراب سپهری همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاهها به معرض نمایش میگذاشت.
حضور در نمایشگاههای نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت.
سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷
مشغول به کار شد.
از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود.
پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد.
در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کنارهگیری کرد.
پس از این سهراب با حضور فعالتر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا
کرد.
وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاههای بیشتری را برگزار نمود.
سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمالطلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانهاش بسیار گسترده و فراگیر بود.
از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسیهایی همراه بودهاند.
برخی از کتابهای او چنین میباشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک
هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی
به سهراب سپهری».
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان
به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت.
او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.
صحن امامزاده سلطانعلی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.
نیک صالحی