امیر حسین ارمان که با بازی در سریال مانکن به شدت محبوب شده است در فیلم و سریال های متفاوت و با گریم های مختلفی ظاهر شده است. گریم جذاب امیرحسین آرمان با تغییر رنگ موهایش برای «فیلم آنها» را در ادامه ببینید.
امیر حسین ارمان هرگز از یک بازیگر سطح متوسط فراتر نرفت. حتی در فیلم و سریال هایی که ایفای نقش کرده است هم نقش های شاخص و ماندگاری نداشته است و تنها در سریال پریا و مانکن توانست توجهات را به خود جلب کند. رنگ موی امیرحسین آرمان را در فیلم جدیدش در نیک صالحی ببینید.
رنگ موی امیرحسین آرمان
امیرحسین آرمان
در نمایی از فیلم “آنها”
آن ها They اولین تجربه فیلمسازی بلند احسان سلطانیان است. فیلمی که در گروه هنر و تجربه به اکران درآمد و مدتی هم صدرنشین جدول فروش این جریان بود.
سلطانیان برای اولین فیلمش، به سراغ داستانی زنانه میرود و در فضایی متفاوت به قصهگویی میپردازد. آن ها سه روایت است از سه زن با مشکلات و مصائب متفاوت که در یک روز و در یکزمان، به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان میرسند. هرکدام داستانی دارند که آنها را به اینجا کشانده است و آن هااین داستانها را روایت میکند.
سلطانیان برای اولین فیلمش، ریسک بزرگی را پذیرفته است. بااینکه در چند سال اخیر، سینمای زنانه رشد بسیاری داشته است، اما همچنان پتانسیل زیادی برای کندوکاو و قصهگویی دارد. ریسک سلطانیان آنجاست که بهجای آنکه به سراغ موضوع جدیدی برود و ابعاد تازهای از سینمای زنانه را کشف کند، به همان موضوعات قدیمی متوسل میشود.
آن ها بهراحتی میتوانست به دام کلیشه بیفتد و برچسب تکراری بودن بگیرد. اما سلطانیان موفق میشود از دل همین موضوعات نخنما شده، قصههایی جذاب بیافریند و با چاشنی نگاه شخصیاش، از کلیشه ساختن دور بماند. شیوه روایت آن ها و انتخاب شخصیتهایی ملموس، از نکاتی هستند که به سلطانیان کمک میکنند در اولین تجربهاش به چنین نتیجه قابل قبولی دست یابد.
روایت بهنوش، شهلا، فرزانه در آنها
روایت اول آن ها روایت بهنوش (شبنم مقدمی) است. همسر بهنوش بهتازگی فوت کرده است. او مانده و یک بدهی تسویه نشده و سند خانهای که گرو بانک است. بهنوش شبها از مادرش در بیمارستان پرستاری میکند و همانجا با مردی آشنا میشود که از بهنوش میخواهد از مادر او نیز پرستاری کند. آشنایی با این مرد، ابعاد تازهای به زندگی بهنوش میبخشد.
روایت دوم، روایت شهلا (سمیرا حسنپور) است. زنی از طبقه مرفه که همسرش مدتی است فلج شده است و روی تخت بیماری است. اینکه شهلا بچه میخواسته است یا الآن چه میخواهد مهم نیست، مهم این است که همسرش روزهای آخر عمرش را سپری میکند و از شهلا هم کاری برنمیآید.
روایت آخر، قصه فرزانه (هدی زینالعابدین) است. دختری از قشر پایین جامعه که در شرف ازدواج است. بارداری ناخواسته و نا به هنگام فرزانه همه برنامهها را بههمریخته است. فرزانه بین آبروی خانوادهاش و سقط فرزندش و یا رضایت همسرش و نگهداشتن بچه باید یکی را انتخاب کند.
زنان در مقابل مردان
یکی از نکات مثبت روایت آن ها نقشی است که به مردان دادهشده است. مردان در آن ها تصویری شیطانی از استبداد مردسالارانه نیستند. مردان قرار نیست نیروی بد ماجرا باشند و زنان نیروی خوب. هیچ تقابلی در میان نیست. مردان هم همانقدر قربانی باورهای مردسالارانهاند که زنان.
مردان نیروی محرکه روایت هستند. آنها کنشها را به وجود میآورند و زنان را وادار به واکنش میکنند. اما درنهایت این زنان هستند که روایت را ادامه میدهند و قصه خودشان را تعریف میکنند.
اینستاگرام ـ نماوا