بهاره رهنما علاقه بسیار زیادی به پدرش داشت و این موضوع را بارها در مصاحبه های خود بیان کرده بود . سال گذشته پدر او فوت شد و نوروز امسال اولین سال بدون حضور پدر برای خانم رهنماست که به شدت او را تحت تاثیر قرار داده است.
بهاره رهنما به نظر می رسد از نظر روحی روزهای سختی را می گذراند. از دست دادن پدری که همواره حمایتش می کرد و او را عاشقانه دوست می داشت باعث شده است خانم رهنما از نظر روحی به شدت اسیب ببیند او سعی می کند احساساتش را با طرفدرانش در میان بگذارد. خانه پدری بهاره رهنما را در نیک صالحی ببینید.
خانه پدری بهاره رهنما
هیچ جا خانه ی پدری نمیشود
جایی که بوی بچگی هایت را میدهد
از دربِ رنگ و رو رفته ی کهنه اش که وارد میشوی،
صدای خنده و بازی های بچگی ات را میشنوی
چشم هایت را میبندی و در خاطراتت جان میگیری
صدای کودکی را میشنوی که
در گوشه های حیاط و پشت درختها قایم باشک میکند،
میخندد و با خنده اش شبیه بچگی هایت ذوق میکنی
مگر میشود چنین جایی بود و شاد نبود؟
مگر میشود عطر متفاوتِ غذای مادرت را استشمام کنی
و خوشحال نباشی؟
اصلا مگر میشود کنار مادرت بنشینی،
چند استکان چایِ “اجباری اش” را بنوشی
و احساس خوشبختی نکنی؟
بهترین گوشه ی دنیا خانه ایست که کودکی هایت
میان گُل های باغچه اش نفس میکشد
بهترین کاخ دنیا را هم که برایت بسازند
هیچ کجا خانه ی پدری ات نخواهد شد . . .
خانه ی پدری کجاست؟
خانه ی پدری آنجاست که
همیشه و بی قید و شرط دوستت میدارند
خانه پدری آنجاست که هر چقدر که نروی یا دیر بروی
بدون سوال و گله گی منتطرت میمانند
در خانه ی پدری، تو همیشه جوان و زیبا و منحصر بفردی
خانه ی پدری امن ترین و راحت ترین جای دنیاست
حتی اگر پدر و مادرت خیلی پیر باشند یا نباشند . . .
خانه آنجاست که دل خوش باشد.
پنجره ها را بسته ام.
نمی خواهم ذره ای از هوای نفسهایت، از درزهای خانه هدر رود. نفس می کشم. نفس می کشم و ذرات تو را در ریه هایم ، بو می کشم.
هوای خانه؛ هوای توست. هوای وطن است. هوای مزرعه ها و دشت هاست. هوای دریا، کوه، بیشه… حیف است اسراف شود.
چشمهایم را بسته ام.
نمی خواهم پرده ای از قامتت، از لای پلکهایم هدر شود. تاریکی را لمس می کنم و نگاهت را در پشتِ حافظه ام، مزه مزه می کنم.
چراغِ خانه، خنده های توست. ماهَست و خورشید. حیف است فراموش شود.
گلهای قالی جغرافیای نامعلومِ قدم های توست ، بهنگام وداع. گلها را بر تن کرده ام. حیف است گام های تو ، گم شود در هیاهوی فرش.
من، در این گوشه از جهان با چشمهایی بسته و پنجره هایی درز گرفته ؛ خاطره ات را بو می کشم و تو….
اینستاگرام ـ ستاره