هنوز هم در خاطر بسیاری از فوتبال دوستان شب های دوشنبه و اجرای عادل فردوسی پور و حضور کارشناسان مختلف که اطلاعات فوتبالیشان را در اختیار بینندگان قرار می دادند, مانده است. اما حمیدرضا صدر یک مورد استثنا بود.
مرگ کارشناس فوتبال در به دلیل سرطان جامعه ورزش و فوتبال دوستان را به شوک فرو برد. او نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال بود. علاقه شدید و بیان خاص صدر همیشه مورد توجه قرار می گرفت. دل نوشته غزاله صدر برای زادروز پدرشان حمیدرضا صدر را در نیک صالحی ببینید.
دلتنگی دختر حمیدرضا صدر
تولد بابا
اولین سالیست که تولدت آمده ولی تو اینجا نیستی. اگر بودی امشب شمع ۶۶ سالگیات را فوت میکردی. خیلی زود رفتی پدر. حیف.
سه سال پیش برایت آرزو کردم سال بعد باز هم باشی. و ماندی. دو سال پیش آرزو کردم سال بعد باشی. و باز هم ماندی. سال پیش هم آرزو کردم بمانی. اما شانسمان به آخر رسیده بود. و رفتی. حالا به این عکسها و فیلمها از آخرین تولدت در فروردین ۱۴۰۰ نگاه میکنم و تصویرت را میبوسم. به صدایت گوش میکنم و به چشمانت مینگرم که چه خسته بودند از همه چیز. هرچند تو هرگز به خاطر دلخوشی ما هم که شده روحیهات را از دست نمیدادی و همچنان شوخی میکردی.
حالا امسال آن بالا زادروزت را جشن میگیری. کنار پدرت و خالهات و عموها و عمهها و بسیاری از فرزندانشان که همگی مثل تو به سرطان جان دادند. کنار دوستان و آشنایان بیشمارت که خیلیها آنجا کنارت هستند. امسال حالت خوب است و دیگر رنج نمیکشی. امسال مثل قبلها قبراق هستی و خندان و شاداب.
.
حتماً امشب آن بالا میان ستارهها میگویید و میخندید. تولدهای بهشت باید خیلی زیبا باشند. حتماً مهمانی بزرگی به راه انداختهای و تمامی فوتبالیستها و بازیگران و خوانندگان و هنرمندان محبوبت را هم دعوت کردهای. حتماً به عنوان هدیه از مارادونا خواستهای کمی با تو فوتبال بازی کند. از فرانک سیناترا خواهش کردهای برایت آوازی بخواند. و به فرِد اَستِر و جینجِر راجِرز گفتهای دست در دست برایتان یکی از رقصهای زیبایشان را اجرا کنند. باید جشن معرکهای باشد. جای ما خالی.
.
من اما امسال ۳۰ فروردین را به یاد تو سر میکنم و میدانم که میدانی دلتنگت هستم و میدانم امشب فرصت نمیکنی به خوابم بیایی و سرت حسابی شلوغ است.
.
کاش کنار هم بودیم پدر. از دور میبوسمت. روحت پر نور و قلبت شاد و یادت سبز باد. دوستت دارم پدر. تولدت مبارک.
.
#حمیدرضاصدر #حمیدرضا_صدر #حمید_رضا_صدر #از_قیطریه_تا_اورنج_کانتی
برادر صدر نوشت :
بعد از گذشت ۹ ماه از پرواز به سوی آسودگی و رهایی و آن همه درد و رنج بی پایانی که متحمل شد، بی اغراق اعتراف میکنم؛ عدم حضور او در این اطراف، بال و پرهای همه خانواده را شکست.
برجهایمان فرو ریخت. مادرم برای همیشه غصه دار شد و گریان.
در تنهاییش بهطور حتم همیشه چنین است. زمانی که در تهران چند روزی در کنارش بودم، حداقل روزی سه وعده. صبحها با صحبت با او از خواب برمیخواست و قسم میخورم، انتظار ظهور او. ظهر با یاد خاطرهای از او اشک میریخت و به چرت میرفت و شب با بوسهای بر یکی از صدها عکس حمید در گوشه و کنار منزل جمع و جورش، با شوق پیوستن به او، که بعد از درگذشت زودهنگام پدر، نهتنها پسر بزرگش بلکه دومین و آخرین مرد زندگیش محسوب میشد، سر را به بالین میگذاشت.
خواهرانم به شیوه خود درد میکشند. مهشید و مهرناز، خواهرانه، میفهمید چه میگویم. و ما برادران نیز. مهرزاد و غزاله، همسر و دخترش حال بهتری ندارند. یکی همسر و یار و یاور دائمی خود را از دست داده و دیگری پدر و حضور او را، تکیه گاهی ابدی خود را.
اینستاگرام ـ ورزش ۳