جزئیات جالب از زندگی پنج قلوهای شیرین قمی و اظهارات پدر پنج قلوها درباره کمک های دولتی
حدود پنج سال پیش ۵ قلوهای شیرین و دوست داشتنی در قم متولد شد. پدر و مادر پنج قلوها آنها
را نذر ائمه کردند تا سالم به دنیا بیایند و نام سه پسرشان را مسلم ،محسن محمد و نام دو دخترشان
را زینب و زهرا گذاشتند. پدر پنج قلوها درمورد کمک های دولتی پس از تولد فرزندانشان گفت که کمک های
دولتی به کمک مان آمد ولی کافی نبود. در قسمت زیر جزئیاتی از زندگی شیرین و جالب پنج قلوهای قمی را
قرار داده ایم. برای افزایش اطلاعاتتان در این زمینه در Niksalehi همراه ما باشید.
پنج قلوهای قمی
بعد از ۵ سال از تولد ۵ قلوهای قمی به سراغ پدر و مادرشان رفتیم تا از سختیهای نگهداری
و البته شیرین کاریها و خرابکاریهای خاص این ۵ نفر برایمان بگویند.
درباره این خانواده باید بدانید که پدرشان «مجتبی اصغری» ۳۴ سال دارد و مادرشان «فاطمه
باقریان» ۳۱ ساله است. حوالی سال۹۰ به صورت سنتی آشنا شدند و ازدواج کردند. بعد از
گذراندن چند سال دوران عقد، جشن عروسیشان را در شهر قم برگزار کردند. «مجتبی» با
خودرویش در آژانس کار میکرده و این روزها در تاکسیهای اینترنتی مشغول به کار است و
خرج خانه را در میآورد. همسرش نیز در رشته کشاورزی درس میخواند و خانهدار است. آنها
بعد از عروسی، خانهای در شهر قم اجاره و زندگی مشترکشان را بر پایه عشق و علاقه استوار
کردند.
ویدیویی جالب از کمک پنج قلوهای شیرین قمی در خانه را ببینید:
بعد از گذشت دو سال از شروع زندگی، تصمیم گرفتند تا طعم شیرین پدر و مادر شدن
را تجربه کنند. به طور طبیعی و مانند همه پدر و مادرها، آنها هم توقع یک بچه یا حداکثر دو
بچه را در بارداری اولشان داشتند. با این حال، چهارم فروردین ۹۴ بود که آقای «اصغری» منتظر
تماس مادر زنش از بیمارستان بود تا پدر شدنش را به او خبر و با گفتن سلامت بودن همه
فرزندانش، شادی غیر قابل توصیفی را به او هدیه دهد. حسی که تا قبل از آن تجربهاش نکرده
بود، ترکیبی از خوشحالی و نگرانی اما نه برای یک فرزند بلکه برای چهار قلوهایش!
زندگی جالب پنج قلوهای قمی
تلفن همراهش
زنگ میخورد، از بیمارستان است،صدای مادر زنش را میشنود که از خوشحالی گریه میکند
و خبر میدهد که خداوند نعمتش را برای مجتبی و فاطمه تمام کرده است و آنها دارای یک
خانواده هفت نفره شدند به جای شش نفره! این پنج قلوها در حالی به دنیا آمدند که والدین هیچ
سابقه نازایی نداشته اند و در نخستین زایمان مادر این اتفاق افتاده است.
افتخار میکنیم که اسم ائمه(ع) روی بچههای مان است
پدربزرگ بچهها برای هر کدام سیسمونی جداگانه ای تهیه کرده بود که وقتی روز زایمان در
بیمارستان متوجه قل پنجم میشود، به خاله بچهها میگوید هر وسیله ای که برای آن یکی دختر
خریدهای برای این یکی هم بخر. خانم باقریان میگوید: «اسمهای بچهها را من و همسرم انتخاب
کردیم. ما بچهها را نذر ائمه اطهار(ع) کردیم تا سالم به دنیا بیایند. در واقع هر کدام را نذر یک
ائمه(ع) کردیم که اسمهای آن بزرگواران روی بچههاست. ما در خانوادهمان نوه پسری نداشتیم و
وقتی به مادرم خبر دادم که سه تا از بچه ها پسر و دو تا دختر هستند، اشک شوقشان سرازیر
شد. اسم سه پسرم را مسلم، محسن و محمد و دو دخترم را زینب و زهرا گذاشتیم…»
کمکهای دولتی به کمکمان آمد اما کافی نبود
اسم چند قلو که میآید، دلمان غنج میرود برای لباسهای شان که یک دست و یک رنگ هستند
و صدای بازی، جیغ و گریهشان که در خانه امیدبخش زندگی میشود. نکتهای که درباره خانواده
اصغری مهم و سوال بیشتر مردم است، این است که پدر خانواده چطور از پس مخارج این فرزندان
بر میآید؟ آقای اصغری در این باره میگوید: «بعد از به دنیا آمدن بچهها، همسرم به تنهایی
نمیتوانست به همهشان رسیدگی کند. بنابراین به اجبار کنارش ماندم و به او کمک کردم. ما
به تنهایی نمیتوانستیم از عهده مخارجشان برآییم.
صحبت های پدر پنج قلوهای قمی درباره کمک های دولتی
مدیر کل بهزیستی، کمیته امداد امام(ره)
و دیگر نهادها به کمکمان آمدند . مثلا بهزیستی ۳۰۰ هزار تومان ماهانه هزینه کمک پرستار داد
و مبالغ شیر خشک، پوشاک و هزینههای درمانیشان را پرداخت کرد. شورای شهر نیز مصوبهای
دارد برای کمک به خانوادههایی که صاحب چند قلو هستند و تصویب شده است که بر اساس
آن برای هر بچه دو میلیون تومان به خانواده پرداخت کنند. با این حساب ۱۰ میلیون تومان باید
به خانواده ما داده می شد که در نهایت شهرداری به طور کلی یک و نیم میلیون تومان پرداخت کرد!
افرادی که به جای کمک به ما، بچهمان را میخواستند!
آقای «اصغری» که انگار دل پری از دست مشکلات مالی دارد اما از دست بعضی از مردم بیشتر
شاکی است ، میگوید: «قبل از به دنیا آمدن پنج قلوها در آژانس کار میکردم اما با توجه به مبلغ
بالای هزینهها، خودرویم را فروختم. تنها اتفاقی که بعد از به دنیا آمدن بچهها ناراحتمان کرد و
یادمان نمیرود، این بود که شمارههای مختلف با من تماس میگرفتند و ادعا میکردند که خَیِر
هستند. بعدش هم به ما وعده بهترین کار و خونهای لوکس و خودرویی با کلاس را میدادند اما
در آخر میخواستند که به جای آن یکی از بچهها را به آنها بدهیم. چندین تماس این موردی داشتیم
و بعد از این که جوابشان را به طور قاطع میگرفتند، خیر بودنشان را هم پس میگرفتند و دیگر
سراغمان نمیآمدند.
مشرق نیوز