روایت زندگی کشتی گیر زن ایرانی از کارگری تا قهرمانی در کشور و جهان
ویژه برنامه تلویزیونی جشن رمضان هر شب میزبان مهمان هایی از نقاط مختلف کشور است که ماجرای زندگی شان
را روایت می کنند. اخیرا لیلا سالاروند قهرمان کشتی در کشور و جهان در این برنامه حضور یافت و ماجرای عجیب
زندگی اش را روایت کرد. در قسمت زیر ماجرای عجیب زندگی کشتی گیر زن که از کارگری به قهرمانی رسید را
قرار داده ایم. برای افزایش اطلاعاتتان در این زمینه در نیک صالحی همراه ما باشید.
کشتی گیر زن
بیست و ششمین قسمت از ویژه برنامه تلویزیونی جشن رمضان قصه متفاوتی را دنبال کرد.
این برنامه هرشب میزبان مهمانهای متفاوت از اقصی نقاط ایران است که حرفهای جذاب و شنیدنی دارند.
اخیرا هم جشن رمضانیها میزبان یک بانوی قهرمان کشتی از خطه لرستان بودند.
لیلا سالاروند قهرمان کشتی در کشور و جهان درباره فعالیتهای خود توضیح داد: کشتی آلیش با کمربند انجام
میشود. در این نوع کشتی، بیشتر دست است. ابتدا خانواده مخالف ورود من به این رشته ورزشی بودند. من
ورزش را از ۲۳ سالگی با رشته طناب کشی شروع کردم و بعد از مسابقات ماکاعو و پیشنهاد مربی، رشته
کشتی را انتخاب کردم. به فاصله دو هفته در مسابقات قهرمان کشوری رتبه سوم را به دست آوردم.
وی افزود: کشتی آلیش یکی از کشتیهای سنتی ایرانی است که بیشتر در کشورهایی مثل ازبکستان و
ترکمنستان دیده میشود و آنها در این رشته صاحب نام هستند.
روایت زندگی عجیب یک زن
برای تمرین از فرنق به اراک میرفتم. سال
۹۴ در مسابقات انتخابی دوم شدم. همچنین سال ۹۶ در انتخابی تیم ملی رتبه اول را کسب کردم. در یکی از
مسابقات که ترکمنستان میزان این بازیها بود امیدی برای کسب مدال نداشتم، زیرا شناخت کامل از حریفانم
داشتم. حریف ازبکستانی را شکست دادم و برای مسابقه با حریف ترکمنستانی آماده شدم. در آخرین لحظات
با مادرم صحبت کردم و با امید به خدا وارد مسابقه شدم.
سالاروند اظهار کرد: همان لحظات حریفی که مطمئن بودم برنده این مبارزه است به داور اعلام کرد که مسابقه
نمیدهد و من در آن مسابقه رتبه سوم آسیایی را کسب کردم. همچنین بعد از اینکه تست دوپینگ رتبه اول و
دوم این مسابقه مثبت شد، مدال بنده به طلا تبدیل شد.
این قهرمان وضعیت زندگی خود را اینگونه تشریح کرد: خانهای در روستا داشتیم، به دلیل بافت قدیمی آن از طرف
کمیته امداد خانهای نو و ۴۰ متری برایمان ساختند. با توجه به تعداد اعضای خانواده تصمیم گرفتیم اتاق دیگری
هم بسازیم، من در آن زمان شاگرد بنا شدم تا هزینه کارگر ندهیم. مادرم با قالی بافی هزینه زندگی را میداد،
زیرا پدرم بر اثر سکته مغزی زمانی که من سوم دبیرستان بودم فوت کردند.
باشگاه خبرنگاران