ماجرای جالب آشنایی دریا مرادی دشت با همسرش پویان گنجی و پست جدید خانم بازیگر
دریا مرادی دشت هنرپیشه سینما و تلویزیون ایرانی با پویان گنجی پسر فاطمه گودرزی ازدواج کرده
و متاهل است. از آثار هنری ایشان می توان به بازی در سریال ویلای من، تبریز در مه و شوخی
اشاره کرد. در قسمت زیر ماجرای جالب آشنایی و ازدواج دریا مرادی دشت با همسرش را
قرار داده ایم. برای افزایش اطلاعاتتان در این زمینه در نیک صالحی همراه ما باشید.
دریا مرادی دشت با همسرش
دریا مرادی دشت با انتشار این عکس در اینستاگرامش نوشت:
از شروع فیلمبرداری ما یکی دوماهی گذشته بود و همه بیشتر با هم آشنا شده بودیم اما
همچنان ظلم در حق من ادامه داشت! من رو وقتی سرکار هستم میتونین با یک کلمه توصیه
کنین؛ سکوت! یعنی در دیوار صدا در بیاد باز از من صدایی نمیشنوین. (خیلی از دوستان دلیل
کم کاری من رو این میدونن اما مهم اینه خودم حالم اینجوری بهتره) ولی از یه جایی به بعد
پویان که خیلی اصولا حامیه ناراحت شده بود که خب اینجوری نمیشه و به نظرم باید به مامان
من بگی مطمئنم مامانم میتونه یه کاری بکنه!!
منم خب واقعا بدم نمیومد صبح ها چند ساعتی
بیشتر بخوابم وقتی موضوع رو با خانم گودرزی (گیتی جون) در میون گذاشتم اول خیلی تعجب
کردن که واقعا مگه میشه؟ بعد پویان براش توضیح داد که خیلی وقته تقریبا از شروع پروژه و اینا
که من دیدم که گیتی جون سکوت کردن. ما هم سکوت کردیم و رفتیم دنبال کارمون.
کار من
و پویان چی بود؟ الان میگم. چیزی که من و پویان رو خیلی به هم توی پروژه نزدیک کرد،
نویسندگی بود، پویان ایده های عجیب و جذاب میداد و خط داستان رو شروع میکرد من یه
جورایی نگارش میکردم و میرزا بنویس هم بودم! البته که این قصه تا همین امروز هم ادامه داره…
پست جدید دریا مرادی دشت
اون روز گذشت و هرکسی رفت دنبال زندگیش اما از فرداش، من دیرتر میرفتم سرکار و بیشتر
با پویان بودم! چطوری؟ اینطوری که گیتی جون با دوستان صحبت کردن اونا هم مشکل نداشتن
سرویس رو بهونه کردن و ایشون هم گفتن اصلا با ما بیاد و بره… من بیشتر توی ماشین
میچرخیدم یعنی از داراباد میرفتیم دولت و برمیگشتیم اندرزگو و برگشت هم اول میرفتیم دولت
بعد داراباد اما من راضی بودم. خب قطعا اولین دلیلش پویان بود و بعدیش هم اینکه چون گیتی
جون بازیگر اصلی بودن دیرتر از همه میومدن و قطعا من بیشتر میخوابیدم…
خیلی بامزه بود
اون روزا وقتی پویان بهم گفت که اینطوری شده از فکر اینکه هر روز با پویان میرم و میام کلیییی
قند تو دلم آب شد البته که پویان جلو مینشست و تقریبا کم فقط گوش چپشو نیم رخ بینیشو
میدیدم. ☺️☺️ یه وقتایی هم فقط پشت سرشو! اون موقع ها فیسبوک بود من و پویان هم اونجا
چت میکردیم. یادمه از اینجا شروع شد که گروه چند روزی آف بودن و منم رفتم لواسون و از فرط
دلتنگی شب تا صبح و برعکس توی فیسبوک بودم و با پویان چت میکردیم.
اوایلش فقط چه خبر
و سکوت بود!! بعد مثلا مامانت چطوره و سکوت! لواسون خوش میگذره و سکوت! اما از روزای
بعد کم کم از اینا گذشت و رسید به چیکار کردی از صبح نبودی؟ کجا رفته بودی با مامانت اینا و
همون چند روز دوری کار خودش رو کرد و باعث شد ما رابطمون تغییر کنه…
اینستاگرام دریا مرادی دشت