حقیقت یک انسان تفکری است که در آن جاری شده باشد تمام افراد چکیده از تفکرات خود هستند در این مطلب حقایقی درباره زندگی شخصی افراد به شما خواهیم گفت
همه ما در زندگی درباره خود گاهی با حقایقی روبه روخواهیم شد که شاید برای ما قابل هضم نخواهد بود و با خود می گوییم آیا ما چنین فردی هستیم؟ یک انسان در تمام مرحل زندگی خود می تواند تبدیل به فردی شود که شاید خودش هم متصور نمی شد که چنین شخصیتی داشته باشد این شخصیت ممکن است خیلی مثبت و یا منفی باشد در این مطلب از نیک صالحی بع راز هایی درباره خودشناسی و همچنین حقیقت زندگی من خواهیم پرداخت
حقیقت زندگی من
گاهی اوقات ناگهان با حقایقی درباره خود مان روبرو می شویم که شوکه می شویم ، چیزهایی که شاید در
ناخودآگاهمان مانده و از آنها غافل شده ایم ولی باید آنها را بپذیریم !
نویسنده رمان Ruby در جلسه معارفه
کتابش، درباره چیزهایی صحبت کرد که ما هیچ وقت دروهله اول باور نمی کنیم، چیزهایی که پذیرشش بسیار سخت است،اما مجبوریم که بپذیریم.
۱٫ حقیقت: من هم می توانم فریبکار باشم!
یک عالمه بلیط پارکینگ، بیرون از کافی شاپ نزدیک خانه پیدا کردم ، باید آنها را به صاحبش برمی گرداندم
اما یواشکی کنار چرخ ماشینم قایم شدم، سست شدم؛ و بعدش- ناگزیر و بی هیچ توجیهی– توی داشبورد قایمشان کردم،
مثل یک دروغ کوچولو بود و یا دزدیدن یک آب نبات یواشکی از مغازه!!! زمان گذشت و کپه بلیط ها
آنجا بود، فراموششان کردم.
برای هفته ها و شاید ماه ها فراموششان کرده بودم، بالاخره وقتی که بعد از مدت ها جریمه تخلفات این
ماهم آمدو خیلی بالا بود ، احساس کردم این تاوان اشتباهم بوده !!! و به این فکر کردم که من
هم می توانم گاهی فریبکار باشم
۲٫حقیقت: قدرت نه گفتن ندارم!
دخترم به آنها کوه “سینتوس” می گوید.
یک تپه جوراب کهنه، رسیدهای گمشده، نامه ها و خیلی چیزهایی که غمگینم می کند و چند تا کارت ویزیت.الان
کوه سینتوس تلمبار شده توی یک جعبه و چپانده شده وسط جعبه های انباری، برچسب هم دارد! پیش خودم می
گویم، خوب مرتب کردن آنها سخت است اما در واقع، من قدرت” نه” گفتن ندارم، و نمی توانم به خانواده
ام بگویم من هم یک گوشه ای( خیلی بزرگ) از خانه را برای خودم می خواهم.
۳٫حقیقت: من هیچ وقت نقش ژولیت را بازی نخواهم کرد.
خیلی وقت پیش، من نقش هیپولیتا را در ” رویای نیمه شب تابستان” داشتم.
چون نقشم خیلی کوتاه بود، زمان آزاد زیاد داشتم که با عوامل پشت صحنه گپی بزنم.
گروه ما درباره سن و سال برای نقش های خاصی بحث می کردند.
از آنجایی که نقش ژولیت را باید یک نوجوان بازی می کرد، همه موافق بودند که بازیگر این نقش نباید سنش از ۲۵ بیشتر باشد.
آن زمان، من ۳۱ ساله بودم.
اما با بقیه مخالف بودم.
من همیشه از سنم کمتر نشان می دادم.
در ۱۶ سالگی در مدرسه یک هنرپیشه معروف به من گفت:
“کوچولو تو در ۱۵ سالگی عالی می شی”.
اما حقیقت این است که زمین می چرخد و عمر می گذرد و باید بپذیرم که من یک انسان هستم
و زمان برخی توانایی ها را از ما می گیرد.
من دیگر نمی توانم فرزندی بیاورم.
من دیگر برای اولین بار عاشق نمی شوم.
هرگز نمی توانم نقش ژولیت را بازی کنم.
از پنجاه سال دیگر و چیزهای دیگر خبر ندارم.
الان می فهمم که نمی خواهم خبر داشته باشم.
۴٫ حقیقت : من باهوش و عاقلم.
این چیزی است که خیلی لازم دارم به یاد بیاورم – و در عین حال لیاقتش را- ممکن است اگر
برای مدت مدیدی در سایه باورهایی که دیگران نسبت به شما دارند حقیقت زندگی من زندگی کنید، باور آنها” باور” شماهم بشود.
اگر دوست شما، دائما” به شما بگوید حقیقت زندگی من که تو با هوش نیستی، البته شواهد چیز دیگری را نشان بدهد، حتما باور می کنید.
اگر در زمان کودکی و یا نوجوانی مورد بیرحمی های شدیدی قرار گرفتید و حس می کنید که کودن بودید
که توانایی متوقف کردنش را نداشتید، و همین عدم توانایی شما را دیوانه و درب و داغان می کند.
تصور می کنید که هوش و بصیرت خود را به باد داده اید!.
وقتی یک نگاه گذرا به تجربیاتم می کنم، کاملا” تاییدش می کنم و حقایق برایم روشن می شود و خودم
را همانطور که هستم می بینم.
۵٫ حقیقت: هنوز همسر قبلیم را دوست دارم!
هنوز قهوه تلخ ایتالیایی که شریکی خوردیم را به یاد دارم.
کیکی که عشقم ازروی کتاب داستان بچه ها “زندگی من رو نمی ترسونه” نوشته دکتر مایا درست کرد حقیقت زندگی من و ساعتها
وقت گذاشت که تزئینش کند و به من هدیه بدهد، را به خاطر دارم.
حتی بی مزه ترین جک های دنیا را که تعریف می کرد، به یاد دارم.
گرچه از او جدا شدم و با همه خشم ، دروغ ها ، دورویی و عذاب های روحی که وقت
جدا شدن از هم، وجود داشت.
بیشتر بدانید راز هایی درباره حقیقت زندگی
به نحوی، من تمام آن احساسات قدیمی را کنار گذاشتم و دیگر به آنها توجه نمی کنم.
گاهی تناقض داشتن خیلی دشوار است.
فهمیدم اگر این حقایق را در چند سطر بیان کنم برام خیلی راحت تر است.
اما واقعیت این است که ، با وجود همه زخم ها، من به عشقی نامرئی، بی وقفه گره خورده ام.
بیشتر بدانید رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی
راز اول:
تمامی آنچه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
راز دوم:
تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت میکند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه میتوانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایهی اصلی شخصیت و رفتارهای اوست. بهعبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانهای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشانمیدهد که چه کارهایی از ما ساخته است و چه کارهایی از ما ساخته نیست.
انسانها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود میسازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیتها را میسازد و موفقیتها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود میگردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعهی باورهای ما در فضای زندگی است.
راز سوم:
هدف زندگانی، آن است که تمام تواناییهای بالقوهی خود را بهعنوان یک انسان خودشکوفا بشناسیم و آنها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیشترین رشد و شکوفایی برسیم.
زیگیل / عصر ایران