
در این مطلب به موضوع زبان بدن افراد خودشیفته پرداخته ایم.
همه ی افراد اندکی خودشیفتگی دارند اما برخی دیگر به طور خاص دچار خودشیفتگی هستند و این صفت به ویژگی بارز آن ها تبدیل شده است اگر برایتان سوال پیش آمده که چگونه می توان این افراد را تشخیص داد بد نیست در ادامه همراه با نیک صالحی شوید تا با زبان بدن افراد خودشیفته آشنا شوید.
زبان بدن افراد خودشیفته
تا به حال طاووس را دیدهاید؛ نوع ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن یا خودنماییهایش در قلمرو حیوانات.
طاووس دائما در پی بزرگنمایی تواناییها و موفقیتهایش است و از هیچ فرصتی برای جلب توجه سایرین به استعدادهایش دریغ
نمیکند.
این روزها کم نیستند افراد مغرور و خود شیفتهای شبیه طاووسها که روابط دیگران با خودشان را سخت میکنند.
ارتباط برقرار کردن با این نوع افراد سخت است، افراد ناخواسته سعی میکنند تا از این نوع افراد دوری کنند.تحمل
افراد خودشیفته سخت است؛ «من این اخلاق را دارم »، «ما خانوادگی اینطوریم»، «من هر طور دوست داشته باشم رفتار
میکنم» و هزاران جمله دیگری که با من شروع میشوند و همگی رنگ و بویی از خودخواهی و خودپسندی دارند.
آیا ما هم از نظر دیگران خودشیفته هستیم؟ افراد مغرور را چگونه تشخیص دهیم و با آنها چگونه رفتار کنیم؟
این سؤالات را با مشورت از دکتر علی دربانی کارشناس ارشد مشاوره خانواده پاسخ میدهیم.
نازپروردههای مغرورخودشیفتگی صفتی شخصیتی است که با احساس قدرت، بزرگنمایی، حق به جانب بودن و سلطهجویانه حرکت کردن همراه
است.
نشانه های افراد خودشیفته و زبان بدن افراد خودشیفته
کمی به اطراف خود نگاه کنید آیا کسانی را میشناسید که انتظارات فراوانی از شما دارند و مدام در پی
شنیدن تعریف و تمجید از سوی شما هستند.کشف این افراد خیلی سخت نیست، کافی است این ۳ علامت را در آنها ببینید:
۱٫
داشتن حس خودمهمبینی مطلق
۲.
تمایل بیش از حد به شنیدن تعریف و تمجید از دیگران
۳٫
عدم توانایی در ابراز همدردی با دیگران یا حتی شنیدن یا درک کردن نظرات آنها اگر با چنین افرادی
در ارتباط هستید اغلب اوقات حس میکنید، این افراد دائما در حال خودستایی و کذبگویی در مورد خود و تواناییهایشان
هستند و از این رو دیگران آنها را افرادی متکبر و گاه نفرتانگیز میدانند.
عدهای از روانشناسان بر این باورند افرادی که بر اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شدهاند و هر چه در کودکی
خواستهاند برایشان فراهم بوده است، والدین آنها را بهاصطلاح لوس و نونور بار آوردند که درصد این افراد در جامعه
ما کم نیست.
همچنین روانشناسان بر این باورند که دسته دیگری هم امکان خودشیفته شدن را دارند و آنها افرادی هستند که با
زجر و محرومیت بزرگ شدهاند، اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خودشیفتگی میزنند.
ازدواج با فرد خودشیفته یعنی بردگی
در واقع کسی که تصمیم میگیرد با فردی خودشیفته ازدواج کند باید بداند که در
زندگی مشترک تنها نقش یک برده را ایفا کند و به دنبال حق و حقوق همسری نباشد.
به همین دلیل است که شناخت افراد خودشیفته و اجتناب از ازدواج با آنهایکی از مسائل مهم زندگی محسوب میشود.
یادتان باشد در ارتباط با یک خودشیفته قرار نیست بتوانید خودشیفتهای را که در زندگی شما قرار دارد درمان یا
اصلاح کنید، خودشیفتهها کمک شما را نمیخواهند.
به معجزه اعتماد نکنید و دست کم در مورد همسر خودشیفته خود چنین باوری نداشته باشید.
نکته مهم خودشیفتگی صفتی شخصیتی است که با احساس قدرت، بزرگنمایی، حق به جانب بودن و سلطهجویانه حرکت کردن همراه
است.
کمی به اطراف خود نگاه کنید آیا کسانی را میشناسید که انتظارات فراوانی از شما دارند و مدام در پی
شنیدن تعریف و تمجید از سوی شما هستند.
زبان بدن افراد خودشیفته و خوش سروزبان
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او
نامفهوم است (مشاهده میکنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیرآمیز دارد).
البته در اوایل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن) استفاده میکند ولی همه
فیلم و نقش بازی کردن است.
باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود
میکنند و در ضمن ظاهرا از اعتمادبهنفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن
خود دروغ میگویند و بسیار بلوف میزنند.
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد میتوان به احتمال زیاد
تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
۱-خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد تواناییهای خود و احساس مهم بودن
افراطی.
۲-اشتغال ذهنی زیاد و خیالبافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیتهای نامحدود.
۳-این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است
ولی توسط دیگران درک نمیشود.
۴-نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
۵-احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع
بدون شواهد کافی.
۶-استثمار دیگران.
۷ -ناتوانی در همدلی کردن با دیگران (قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
۸-حسادت
نسبت به دیگران یا اینکه دیگران به من حسادت میکنند.
۹-متکبر و خودبین بودن (منم منم کردن).
مثالی برای افرادخود شیفته
پنجرهها را باید شست یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده میکرد، به
همسرش گفت: «نمیدانم چرا لباسهای این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباسها را
با آب کثیف شستوشو میکند.
هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباسهای همسایه را میدید این مسئله را با شوهرش در میان
میگذاشت.
یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباسهای همسایه را مشاهده کند، با تعجب
و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباسهایش بسیار
تمیز است.» شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: «عزیزم لباسهای او همان لباسهاست، من امروز پنجره اطاقمان را شُستم.»خود
شیفتگان به دلیل عدم شست و شوی پنجره دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار میبینند.
آنها برای پر کردن خلأ اعتمادبهنفس خود تمام تلاش و کوشش خود را میکنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر
مهم هستند.
طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب میشوند.
خودشیفته به دنیا آمدهایمجهان بینی یک انسان خودشیفته روی خودمحوری قرار دارد.
او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمیشناسد.
هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر میشود و همیشه یک انسان تشنه باقی
میماند، رابطه او با دیگران یک رابطه یک طرفه است.
او فقط دریافت میکند.
خودشیفتگی ذاتی
ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمدهایم و تقریبا تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز میکنند.
یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی میگذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده میکند که فقط خودش
در درون آن زندگی میکند.
او فقط نیازهای خود را میبیند که باید بهوسیله دیگران آنها را برطرف کند ولی زمانی که نوزاد به سنین
رشد میرسد، متوجه میشود که دنیایی که در آن زندگی میکند بزرگتر و پیچیدهتر از دنیای کوچک و رویایی اوست
که همه چیز را در خود میبیند.میگنا دات آی آر،در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی
را ایفا میکنند که به بچهها تفهیم کنند؛ این دنیا فقط در آنها و خواستههایشان خلاصه نمیشود.
خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیدههای دیگر بد نیست و میتواند به اعتمادبهنفس هم کمک کند ولی هنگامی که
از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم میکند.
در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند.
آنها تصور میکنند که افرادی استثنایی هستند که هیچ گونه نیازی به کمک و درمان ندارند.
بد نیست درمان خودشیفتگی را بدانید
معمولاً درمان اختلال خودشیفتگی امری دشوار است زیرا فرد بیمار اختلال شخصیت خود را قبول ندارد و خود را برتر از دیگران می داند. در برخی موارد فرد خودشیفته حتی روانشناس، مشاور و روانپزشک را نیز قبول ندارد و معتقد است آنها صلاحیت بررسی و صحبت کردن را ندارند.
در روند درمان این اختلال، جلسات مشاوره و گروه درمانی با هدف تمرکز بر احساس همدلی و باورهای غلط و خیالبافی برگزار می شود و سعی بر این است که فرد را در برابر انتقاد و قبول مشکلات آماده سازند. در این جلسات توجه به مشکلات و احساسات دیگران را به فرد یادآوری کرده و آموزش می دهند.
با توجه به اینکه این افراد نمی توانند طرد دیگران را تحمل کنند، به شدت در معرض بیماری افسردگی قرار دارند و معمولاً در سنین میانسالی با مشکلات افسردگی مواجه می شوند، در برخی موارد استفاده از داروهای ضد افسردگی توسط پزشک متخصص تجویز می شود.
ایده آل – دی روان