
ماه چهره خلیلی نوه دختری پروین سلیمانی هنرمند زیبارو و مهربان سینما و تلویزیون روز جمعه ۱۷ مرداد ماه سال ۹۹ در لندن به دلیل بیماری درگذشت و دوستانش برای وی مراسم یادبودی در ایران برگزار کردند
نعیمه نظام دوست و سوسن پرور دو هنرمند کشورمان برای زنده نگه داشتن یاد بانوی مهر و ماه در منزل خود مراسمی برای وی تدارک دیده اند و برخی از بازیگران در این مراسم حضور یافته بودند. در ادامه عکس های از مراسم یادبود ماه چهره خلیلی در منزل نعیمه نظام دوست را در نیک صالحی مشاهده کنید.
یادبود ماه چهره خلیلی
مراسم یادبود زنده یاد “ماه چهره خلیلی” در منزل نعیمه نظام دوست با حضور جمعی از هنرمندان از جمله سوسن پرور حدیث فولادوند و … برگزار شده است.
ماهچهره خلیلی بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۱۳۵۵ و نوه مرحومه پروین سلیمانی بازیگر
فقید کشورمان درگذشت. ماه چهره خلیلی در فیلمهای مختلفی از جمله نقاب
(محصول ۱۳۸۳) و سریالهایی، چون مرضیه، کلاه پهلوی، در چشم باد و مختارنامه به ایفای نقش پرداخته بود.
ماهچهره خلیلی در لندن دفن میشود
نعیمه نظامدوست ـ بازیگر سینما و تلویزیون ـ در گفت و گویی کوتاه با ایسنا، در حالی که از شدت گریه و ناراحتی بهخاطر درگذشت ماهچهره خلیلی به سختی صحبت میکرد، چنین ادامه داد: چه بگویم؟! ماهچهره عشق بود، زندگی بود، قوی بود، مهربان بود.
نظامدوست با بیان اینکه چند ماهی میشد که متوجه بیماری ماهچهره خلیلی شده بود،
عنوان کرد: من ماه آذر سال گذشته بود که متوجه بیماریاش شدم … آمده بود ایران.
گفت من بروم کارهایم را بکنم و برگردم. قرار بود بیاید ایران. خیلی کارها داشتیم که بکنیم، اما نشد.
این هنرمند در ادامه از دوستی ۱۳ سالهاش با ماهچهره خلیلی گفت و با بغض عنوان کرد: ۱۳ سال است که ماهچهره را میشناختم. سر تصویربرداری سریال «نردبام آسمان» در سال ۸۶ بود که دوستیمان شکل گرفت.
نظامدوست با اشاره به اینکه ماهچهره خلیلی ساکن خارج از کشور بوده، ولی در ایران هم خانه داشته و زیاد به ایران میآمده است، گفت: با اینکه ساکن خارج از کشور بود، اما زیاد با هم رفت و آمد داشتیم. خیلی عِرق ایران را داشت. ماهچهره خیلی ایرانی بود، خیلی.
به گفته نظامدوست، ماهچهره خلیلی در همان لندن به خاک سپرده میشود و پیکر او را به ایران نخواهند آورد.
یادبود ماه چهره خلیلی و دلنوشته خانم بازیگر
ماهچهره عزیزم تو این سیزده سالی که باهم دوست بودیم ، روزهای خوب زیاد داشتیم ،
باهم زندگی کردیم ، روزهای بد هم داشتیم ولی اینقدر خوبیهاش زیاد بود که بدها
رو شست و برد با خودش ، فقط میدونم که خیلی دوستت داشتم ، دوستت دارم ،
دوستت خواهم داشت ، تا ابد تا لحظه ای که بمیرم تو ذهن و وجود منی ،
تو جان منی ، تو عمر منی ، تو نیمه ای از وجود منی ،
تو این ده ماهی که فهمیدم بیماریی ات و هزار بار مردم و زنده شدم ، یه شبهایی خوابم نمیبرد و همش با دلهره از دست دادنت گذروندم ، میدونستم یه کابوس تلخ یه فاجعه وحشتناک پیش میاد ولی هر بار باهات حرف زدم تو آرومم کردی تو بهم دلگرمی دادی که خوبم نعیمه خوبم و من آروم و بی صدا فقط اشک ریختم ،
بدون اینکه صدام و بشنوی و تو اینقدر باهوش بودی که بازم متوجه اشک هام میشدی ،
بهت میگفتم برات بمیرم می گفتی نعیمه بهم نگو من ناراحت میشم تو باید زنده بمونی ،
حالا تک تنها چطور برات عزاداری کنم ، چطور مویه کنم ، چطور داد بزنم بگم کجایی رفیقم کجایی
ایسنا , صحفه شخصی نعیمه نظام دوست , کامپک