
تصاویری از حضور نوید محمدزاده بازیگر عصبانی نیستم در پردیس سینمایی باغ کتاب به همراه نقدی بر این فیلم را در ادامه خواهید خواند.
در این مطلب تصاویری دیدنی از نوید محمدزاده بازیگر عصبانی نیستم در اکران مردمی فیلم سینمایی عصبانی نیستم در پردیس سینمایی باغ کتاب که روز گذشته برگزار شد ، آورده ایم .
نوید محمدزاده بازیگر عصبانی نیستم
درباره نقد فیلم عصبانی نیستم بیشتر بدانید
فیلم درباره جوانی ۲۶ ساله است به نام نوید که شاگرد اول دانشگاهش بوده و می خواهد با دوست دخترش “ستاره” ازدواج کند، اما از محل کارش (کارگاه خیاطی) اخراج شده و به رغم تمام تلاش ها نمیتواند پول جور کند تا پدر “ستاره” را راضی کند. همین قصه یک خطی، محملی شده برای عقده گشایی و انتقادات شدید و یک طرفه به شیوه مدیریتی دولت قبل. پر از متلک و تیکه پرانی به شیوه ی حاشیه نویسی ها و سر مقاله های روزنامه هایی که می دانیم.
سرشار از ناامیدی که راه حلی هم در خود ندارد چرا که برخی فیلم ها موضوعشان تلخ است و سیاه اما در حقیقت مسیر شدن را نشان داده و پنجره ای را به روی مخاطب باز میکند. اما با ترسیم فضای کلی فیلم درخواهیم یافت که “عصبانی نیستم” فقط صرفا نگاهی یک سویه دارد به برخی اتفاقات اخیر که در نهایت مخاطب را متحیر رها می کند.
“نوید” در جریان فتنه ۸۸ به دلیل مبارزه یا شاید اغتشاش از دانشگاه اخراج می شود و حالا کارش جنگ با روزگار نامرد است، حس آویزونی به دنیا دارد و انگار ۲۶۰ سالش است.
پول ندارد اما دلش به حال مردم میسوزد و روی جنازه کنار خیابان پول می اندازد.
اما نمیدانم این قهرمان دلسوز چرا میخواهد با همه دعوا کند
و همه را بزند و دستش برسد خرخره طرف را بجود؟!
فقط خودش و نگاه سیاسی خودش را قبول دارد و آرزو می کند مخالفانش لال شوند.
حتی در جایی به دکترش می گوید: تحمل شاد بودن دیگران را ندارد.
داستان فیلم عصبانی نیستم
همچون هم خانه اش وحید تارانتینو، از هشت سال گذشته به شدت ضربه خورده و خفه بوده است و کسی نیست جواب این همه خسران را بدهد. از نگاه او و حنجره دوستش رضا بندری با وجود این هه غم دیگر حسی برای عاشقی نمانده و شعرهای عاشقانه نجس هستند و غربت سراسر وجودشان را فرا گرفته است.
غربتی غلیظ و پررنگ!
او بیزار از افرادی همچون احمد ترسو است که بعد از مرگ برادرش در حوادث سال ۸۸ ترس وجودش را فرا گرفته است.
او عاشق “ستاره” ای است که دانشگاه به او داده است.
دوست دختری که الان نامزد اوست.
ستاره هم نمی داند چرا برخی پشت اسم ها قائم می شوند و حرفشان را صریح بیان نمیکنند.
با این حال مبارزه با زورگویان را برنمی تابد و با کار نوید مخالف است که ماشین استاد دانشگاه را رنگی می کند! نوید در جایی از فیلم می گوید:
اگر عده ای دکتر مصدق و فاطمی را زندانی کردند در واقع خودشان را زندانی کرده اند نه آنها را.
موضوع فیلم عصبانی نیستم
به خاطر حکومت هشت ساله احمدی نژاد همه ی مردم دزد شده اند و یکدیگر را پول میبینند و به عبارتی دیگر انسانیتی باقی نمانده و همه قلابی و چینی شدهاند. پدر ستاره هم یکی از همین جنس چینیهاست که قلابی شده و همه چیز را پول میبیند.
از نوید به جای عشق به دخترش، خانه میخواهد و فقط یک ماه به او فرصت میدهد.
اما نوید اگر یک منزل نقلی هم بخواهد تهیه کند باید ۵۰۰ میلیون جور کند که می شود حقوق ۴۰ سال او پیش صاحبکارش مرتضوی. در ادامه نوید برای به دست آوردن پول سراغ ساسان می رود که لباس زیر و فیلترشکن می فروشد و آرزویش این است که دختر یکی از آقازاده ها بیاید تا مخش را بزند. بعد از آن به محسن سری می زند که در بنگاه ماشین کار می کند، از نادر خبر می گیرد که دزد حیوانات خانگی است و حتی به فروش کلیه و کبدش فکر می کند.
همه ی اینها مصادف است با تصاویری از مصاحبه مرتضوی، بیلبورد یزید و اوباما، صحبت های رشیدپور در ماهواره درباره اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی، سخنان احمدی نژاد که: من همچنین می گویم پاکترین دولته این دولت، این دولت پول نفت را آورد سر سفره مردم و یا آنجا که می گوید:
حالا می خواهم دنیا بشنود ما مشکلی در اقتصاد نداریم.
به نظرم همین قدر توصیف از فیلم کافی است تا محتوای کلی آن دستمان بیاید که مخاطب با فیلم و سینما مواجه نیست، بلکه فقط یک بیانیه تصویری می بیند.
جریان انتخابات ۸۸ در فیلم عصبانی نیستم
این ها را اضافه کنید به عاشقانگی بی حد و مرزش با ستاره و یا تکرار چندباره جمله ی (ببخشید)
“گه خوردم” که دیگر جزء ادبیات رایج سینمایی ما شده است و قبحی ندارد.
با این ترسیمی که از فیلم “عصبانی نیستم” رضا درمیشیان ارائه شد به نظرم صرفا این نه تنها فیلم نبود و درگیر ادا و اطوار در فیلمبرداری و تدوین شده بود،
بلکه صرفا یک بیانیه سیاسی و زمان دار بود همچون فیلم “قصه ها” ی رخشان بنی اعتماد.
قطعا این نوع فیلم ها تاریخ مصرف دارند و بدون شک دفاعی بد از نگرش و تفکر اصلاحات است که راه به جایی نخواهد برد. چرا که قطعا خیل کثیری از مخاطبان این فیلم هم خواهند گفت که ای کاش قبل از سال ۸۴ هم یک عصبانی هستم!
ساخته می شد تا حال معترضان به آن دوران را روایت کند.
اما همان مردم با امید ایستادند و با همه ی سختی ها و زجرها پای آرمانشان ایستادند
و حتی لحظه ای فکر ترک میهن به سرشان خطور نکرد.
نگارنده منکر برخی اشکالات و کمبودها در جامعه نیست و در همین ایران زندگی می کند اما با اندکی تامل خواهیم دانست که هیچگاه تمام درها به روی ما بسته نیست.
گاه برای رسیدن به راه حل مشکلات باید به خودمان رجوع کنیم.
چرا خود را در مقطعی از زمان فریز کرده ایم (اشاره به تکه روزنامه های روی دیوار) اگر توان تغییر نداریم، اگر عرضه حل مساله را نداریم چرا صورت مساله را پاک می کنیم؟ پس امید کجاست؟ آیا واقعا راه رهایی از این کمبودها که در تمامی نظام های سیاسی جهان به شکلی موجود است ترک وطن است؟! اینجاست که باید گفت: صد رحمت و درود بر رضا عطاران و فیلم “ردکارپت” او!
نیک صالحی – سلام سینما