پیوند کبد زمانی که یکی از افسرهای اجرای کُد در فرانکفورت تصمیم گرفت نیمی از کبد خود را به فردی که اصلاً نمیشناسد اهدا کند، اصلاً فکر نمیکرد همین فرد روزی مهمترین آدم زندگیاش شود.در مارس سال ۲۰۱۲ بود که پزشکان تشخیص دادند هدر کروگِر ۲۷ ساله به سرطان کبد آنهم در سطح ۴ مبتلاست […]
پیوند کبد
زمانی که یکی از افسرهای اجرای کُد در فرانکفورت تصمیم گرفت نیمی از کبد خود را به فردی که اصلاً
نمیشناسد اهدا کند، اصلاً فکر نمیکرد همین فرد روزی مهمترین آدم زندگیاش شود.
در مارس سال ۲۰۱۲ بود که پزشکان تشخیص دادند هدر کروگِر ۲۷ ساله به سرطان کبد آنهم در سطح ۴
مبتلاست و به پیوند کبد نیاز دارد ، پیوندی که اگر خیلی زود اتفاق نیفتد او تنها چند ماه دیگر
زنده خواهد بود.
پیوند کبد و ازدواج
در این شرایط قرار گرفتن در لیست پیوندهای بیمارستان هم چندان عاقلانه به نظر نمیرسید و این دختر جوان باید
بهسرعت کبدی که با او سازگار بود را پیدا میکرد.
خودش میگوید که در آن زمان بدنش تحلیل میرفته و کاملاً متوجه این موضوع شده که انجام کارهای عادی و
معمول روزانه هم برایش سخت شدهاند.
در همین روزها پسرعمویش که در یک ایستگاه پلیس کار میکرده، در زمان نهار برای یکی از همکارانش ماجرای هِدِر
را تعریف میکرده که کریس دِمسی میشنود.
کریس بااینکه اصلاً هِدِر را نمیشناخته و تابهحال هم از او حرفی نشنیده، اما احساس میکند باید برای سلامتی او
کاری انجام دهد.
کریس میگوید که همیشه به خودش میگفته اگر جایی کمکی از دستت برمیآید انجام بده، شاید روزی که تو به
چیزی نیاز داشته باشی کسی به کمکت بیاید.
پیوند کبد و ازدواج
کریس به پسرعموی هِدِر درباره تصمیمش میگوید و برای انجام آزمایشها به بیمارستان میرود، نتیجه مثبت بود و خون آنها
به هم میخورد.
حالا زمان آن بود که به هِدِر درباره این اتفاق غیرمنتظره بگویند.
هِدِر تعریف میکند که آن روز پای تلفن اصلاً نمیتوانسته باور کند کسی که او را نمیشناسد، حاضرشده به او
کبد بدهد.
هِدِر و کریس ملاقات کوتاهی باهم داشتند و بعدازآن برای انجام عمل به بیمارستان میروند و درنهایت عمل موفقیتآمیزی را
انجام میدهند.
بعد از عمل کریس گفته بود که بابت این کار چیزی را به او بدهکار نیستند و تنها برای اینکه
کمک کرده باشد، حاضر به انجام این پیوند شده است.
پیوند کبد و ازدواج
این دو در دو سال گذشته از حال یکدیگر خبر داشتند، اما به گفته هِدِر از چند ماه قبل بیشتر
به هم نزدیک شدند، به نظر میرسید انجام این عمل باعث نزدیک شدن روحیات آنها به هم شده بود و
وقتی کریس از هِدِر خواستگاری کرد، او با همه وجود «بله» را گفت.
هِدِر بعد از مراسم عروسیاش گفته بود که اتفاقات دو سال گذشته را نمیتواند باور کند، اینکه همهچیز خیلی سریع
اتفاق افتاد و حالا او هم تجربه یک سرطان را پشت سر گذاشته، هم باکسی ازدواجکرده که در سختترین دوران
زندگیاش بدون اینکه حتی او را بشناسد،در کنارش بوده است.
هِدِر دراینباره میگوید: “احساس میکنم یک فرشته من را زیر نظر داشته است”.
مهر