هومن حاجی عبداللهی در خندوانه در ابتدای برنامه رامبد جوان به حاضران پیشنهاد داد که طبق گفته دکتر علیرضا زمانی دست هایشان را چند لحظه بالا نگه دارند تا علاوه بر خون رسانی مناسب، اعتماد به نفس نیز که یکی دیگر از فواید این حرکت است افزایش یابد، وی سپس شادی برنامه را به همه […]
هومن حاجی عبداللهی در خندوانه
در ابتدای برنامه رامبد جوان به حاضران پیشنهاد داد که طبق گفته دکتر علیرضا
زمانی دست هایشان را چند لحظه بالا نگه دارند تا علاوه بر خون رسانی مناسب، اعتماد به نفس نیز که
یکی دیگر از فواید این حرکت است افزایش یابد، وی سپس شادی برنامه را به همه ایرانی هایی که به
ایرانی بودن خود افتخار می کنند تقدیم کرد.
در برنامه بعد از ۲۵ ثانیه خنده ی مهمان ها ، رامبد جوان اعلام کرد که ورود افراد زیر ۱۶
سال نیز به خندوانه آزاد شده است.
در بخش بعدی جناب خان وارد برنامه شد.
او روزنامه به دست در قسمت نیازمندی ها دنبال کار می گشت.
او گفت که هنوز کار پاریس اند ژرمن و لبو فروشی را انجام می دهد ولی زندگی خرج دارد! او
از بین کارها با چند تا از آن ها که شامل بازاریابی بتون و کارشناس مامائی شیفت صبح بودند زنگ
زد که البته به دومی گفت فقط تماس گرفتم تا اطلاع بدم روی من حساب نکنید!
بعد از این ها
دفتری که آخر کارش معلوم نشد وی را برای مصاحبه دعوت کرد.
رامبد جوان به او تبریک گفت .
سپس او اعلام کرد که از مصاحبه چیزی نمی داند .
تصمیم گرفته شد که تا صحنه ی فردا را یک دور بازی کنند .
جوان یکسری از سوال های برگه استخدام را از جناب خان پرسید .
رامبد جوان گفت : نام؟ جناب خان عصبانی شد و گفت :یعنی الان من رو نمیشناسی؟ بیام برات؟
جناب
خان بعد از قانع شدن به سراغ سوال بعدی رفت.
جوان پرسید : نام خانوادگی؟ که جناب خان کفت نام فامیل شخصی است و نمی گویم .
او درباره سن گفت که آن هم خصوصی است.
او میزان تحصیلاتش را دکترای افتخاری اعلام کرد.
جناب خان درباره معرف گفت : من اینجا غریبم ! رامبد جوان اعلام آمادگی کرد که جناب خان با حالت
طنز گفت : برم آنجا بگویم “رامبد” معرف من است؟ آبرویم می رود.
او درباره وضعیت تاهل خود ابتدا شعری سوزناک خواند و گفت متاسفانه مجردم.
جوان پرسید : اهل کجایی ؟ جناب خان گفت من کلا در جنوب بدنیا آمدم! او درباره میزان حقوق درخواستی
گفت من روزی ۱۵ میلیون می خواهم! جناب خوان در جواب سوال سو پیشینه گفت: خدارو شکر کامل است.من همین
الان از بازداشتگاه آمدم! دیشب در خواستگاری از اهلام ، با برادرنش دعوام شد.
رامبد جوان در ادامه گفت باید شما استشهاد محلی هم داشته باشی.
جناب خان درباره مهارت های دیگر گفت : من در دبستان سابقه داشتم و بچه ها را میزدم .
جوان پرسید گواهینامه داری ؟ جناب خان گفت گواهینامه ام را گرفته اند و ندارم.
او درباره سفر خارج از کشور گفت : آبادان زیاد رفتم .
آبادان پایتخت برزیل است دیگر!
در ادامه جوان گفت تو با این وضع رد می شوی.
جناب خان احساساتی شد و گفت پس من خرج زندگی ام را از کجا بیاورم ؟
اما قرار شد
تا رامبد او را استخدام کند، جناب خان با شنیدن چنین اتفاقی پرسید: یعنی خونه هم برام می خری؟ماشین چی؟
یا یک تکه زمین پشت قباله ام می اندازی؟ و جوان گفت: این سوالات یعنی چه؟مگر می خواهم با تو
ازدواج کنم؟ و جناب خان از همکار شدنش با رامبد جوان ابراز خوشحالی کرد.
رامبد در بخش بعدی خندوانه ادامه داد: خوشبخت ترین آدم های روی زمین آن هایی اند که در دنیای کودکی
و بزرگسالی در رفت و آمدند.
بعضی ها می توانند آن قدر بچه شوندکه با دل لطیف و کودکانه ی خود بزرگترین مشکلات را جدی نکنند
و هم مثل بزرگسالان آن قدر بزرگ باشند که با درایت و بزرگیشان از اشتباهات و کوتاهی خودشان و دیگران
بگذرند.
و آدم هایی که می توانند با هنرشان و با روحشان به یک موجود بی جان مثل عروسک، جان دهند
به طوری که وقتی میبینیمش باورش می کنیم، خیلی با ارزشند.
سپس از جوان از هومن حاجی عبدالهی دعوت کرد تا وارد شد.
در ابتدا قرار شد تا همه چشم هایشان را ببندند و او با صدای خود آن ها را به جایی
خوب و دلنشین ببرد، سپس حاجی عبداللهی با صدای پنگول ، تو حوض خونه ما را خواند و فضا را
به سمت کودکی سوق داد.
مهمان برنامه از پنگول گفت و اینکه ۷سال است که هر روز او رابه روی آنت زنده می برد.
او گفت که پنگول داداش بزرگه جانان (پسرم) است.
او گفت من فقط می خواهم پسرم انسان خوشحالی باشد.
او سپس خوشبختی را به روایت خود اینگونه بیان کرد: من همین الان اینجا نشسته ام و این بالا هستم
،پس انتخاب شده ام.
پس من خوشبختم.
همچنین یک همسر خوب دارم و خیلی اتفاقات دیگر که به عنوان دلیلی برای شاد و خوشبخت بودن محسوب می
شوند.
او گفت که داشتم میامدم اینجا ، وقتی رادیو را روشن کردم من را برد به سال ۷۱ …
او گفت که کارش در تئاتر را از آن سال شروع کرده است.
من در آنجا سیاه لشکر بودم .
اما امروز دیدم ۲۳ سال گذشته است و امروز برای رامبد جوان و خندوانه حضور پیدا کرده ام .
پس هر روز انسان باید خداراشکر کند.
رامبد جوان سپس به طور غافلگیرانه ای صحنه ی گردون خود را چرخاند و او را پشت میز کمدین برد
تا استندآپ کمدی را اجرا کند.
اما هومن حاجی عبداللهی به شدت غافلگیر شد اما اجرا کرد.
او از برنامه رنگین کمان گفت .
او هنگام خواندن شعر سلام ایستاده بود و پایش به صندلی گیر می کند و می خورد زمین.
او تمام اینها را بازی کرد و خنده تماشاچیان را به همراه داشت.
سپس قرار شد او از این به بعد به عنوان یکی از استند آپ کمدین های برنامه شرکت داشته باشد.
سپس هومن حاجی عبداللهی لبخند ۱۰ ثانیه ای را رو به دوربین زد.
رامبد جوان از مهمان برنامه خواست تا یک نفر را انتخاب کند و او را نقاشی کند.
رامبد جوان گفت آیا واقعا فکر می کنی پول شادی ایجاد می کند؟ او گفت بله یکی از دلایل شادی
است و اطمینان می آورد.
جوان هند را که با وجود یکی از فقیر ترین کشورها است، دارای بالاترین سرانه ی شادی است.
و حاجی عبدالهی گفت که ما بلد نیستیم با هر چیزی شاد شویم حتی وقایع کوچک ، به همین خاطر
است که سخت تر خوشحال میشویم.
صداپیشه ی پنگول در مورد فقیر ترین دوران زندگی اش گفت: در زمانی یک بلیط اتوبوس می گرفتم و از
گیشا به انقلاب و از آنجا به تئاتر شهر می رفتم و هر کاری که آنجا در صحنه بود را
انجام می دادم وتمرین می کرد و مطمعن بودم به اجرا نمی رسد،تمام که می شد فقط به اندازه ی
یک نون بربری پول داشتم که آن را خالی می خوردم و بعد پیاده به دانشگاه تئاتر ،خیابان برزنده می
رفتم و تئاتر تمرین می کردم، و تازه آن موقع بود که از آب سردکن آنجا آب میخوردم تا بربری
برود پایین!
بعد از آن پیاده تا هفت تیر می رفتم و با تنها بلیطی که داشتم به خانه برمی
گشتم.
و آن نمایش بعد از ۶ ماه تمرین این چنینی به روی صحنه نرفت! ولی من کم نیاوردم و هر
طوری که بود پیش رفتم تا اینکه الان اینجا هستم.
مهمان برنامه درباره آشپزی اش گفت : که دسپختم خوب است اما نمی رسم کار خانه را انجام دهم چون
مدام سر کارم.
او رو به ذوبین و مستقیم به همسرش گفت : عاشقتم دوستت دارم ان شالله همیشه تنت سالم باشد و
من هم کنارت باشم.
حاجی عبداللهی قرار شد برای شاد کردن مردم در استودیو هر چند هزار نفری که می خواهند از کودکان یتیم،
معلول، کم توان ذهنی و جسمی و بی سرپرست و سرطانی ها را جمع کنند و او به همراه تیم
رنگین کمان به صورت رایگان برایشان اجرایی می کنند که به قول هومن حاجی عبداللهی سالن را به آتیش بکشند.
بعد از پخش آیتمی از جشنواره ی اسباب بازی ها جناب خان به جمع اضافه شد و در قسمتی از
حرف هایش علاوه بر خواندن شعری از رنگین کمان به هومن گفت: من دیوانه ی صدای توام،اصلا دوست دارم ساعت
۳ صبح زنگ بزنم و تو برام نریشن بخوانی.
با همین مقدمه وی را تشویق به خواندن کردند و او قطعه ای سنتی را خواند که جناب خان را
بد جوری به یاد اهلام انداخت.
سپس حاجی عبداللهی از هومن قول گرفت تا برای او به خواستگاری برود.
گفتگو در ادامه به دوبله و آثاری که حاجی عبدالهی صدا گذاری کرده بود رسید، از جمله باب اسفنجی محبوب،
شرک ۱ و…
در همین بین وی صدای دو شخصیت ذکر شده را اجرا کرد و بعد به سراغ یادآوری رحمت پایتخت رسید
و دیالوگی را بیان کرد.
سپس حاجی عبداللهی بیان کرد : خیلی به مرگ فکر می کنم و دوست دارم ببینم آن طرف چه خبر
است.
من از مرگ نمی ترسم .
در انتهای برنامه آهنگ بکوپ پا دست که از کوچک تا بزرگ همه در خواندنش شرکت می کنند توسط هومن
حاجی عبداللهی اجرا شد و بعد از تقدیم تندیس؛ وی برای همه لبی خندان، دلی شاد،و ختم به خیر شدن
عاقبت را آرزو کرد و با جمله ی “شاد باشید” معروف این برنامه هم به پایان رسید.
سیمرغ