رضا رویگری رضا رویگری یکی از خوشصحبتترین هنرمندان کشورمان است که هرگاه با او همکلام شدهایم حسابی لذت بردهایم.حال شما حساب کنید این صحبتها درباره عیدهای کودکیاش باشد، آن وقت صفای دیگر دارد. با رضا رویگری بزرگوار همراه شدیم تا شیرینی شب عید را بخریم و چه ساعت خوشی را در کنار او سپری کردیم. […]
رضا رویگری
رضا رویگری یکی از خوشصحبتترین هنرمندان کشورمان است که هرگاه با او همکلام شدهایم حسابی لذت بردهایم.
حال شما حساب کنید این صحبتها درباره عیدهای کودکیاش باشد، آن وقت صفای دیگر دارد.
با رضا رویگری بزرگوار همراه شدیم تا شیرینی شب عید را بخریم و چه ساعت خوشی را در کنار او
سپری کردیم.
رضا رویگری
سال بدی را سپری کردم!
سال ۹۴ برای من سال خوبی نبود.
چه به لحاظ جسمی و روحی و چه از نظر کاری و حرفهای اصلا برایم خوب نبود.
راستش فکر میکنم برای خیلیها سال خوبی نبود.
در این سال، هم بیمار بودم و هم بیپول و هم به نسبت سالهای قبل کمکار که این آخری برای
بازیگر یعنی نگرانی، افسوس، دلشکستگی و افسردگی.
امیدوارم سال ۹۵ برای همه سال بهتری باشد.
اتفاقات بهتری بیفتد و خبرهای خوبی بشنویم.
عید را از بچگی دوست دارم
من آدم تلخی نیستم و اتفاقا سعی میکنم خوشبین باشم و اینکه میگویم سالی که گذشت برایم سال خوبی نبود،
یک جور گلهکردن است.
گله از بیمهری برخی دوستان و به اصطلاح یارانی که باید باشند و نیستند.
آنها که خودشان میدانند به آنها اشاره دارم و از بعد دوره بیماریام خبر و سراغی از من نگرفتند.
با این همه، عید و حال و هوای آن برای من همیشه جذاب است.
من این حال خوش آمدن عید را از بچگی دوست داشتم و دارم و دلم میخواهد با آمدن سال نو
حال همه خوب باشد و همه بیماران شفا پیدا کنند و سلامتی و شادی برای همه باشد.
هر ۳سال یک کت میخریدم!
سالهایی که بچه بودم، پولی نبود برای اینکه عیدهای نوروز فوقالعادهای داشته باشیم؛ چه برسد به اینکه بخواهند برای ما
کفش، لباس و چیزهای دیگر بخرند.
بچههای حالا در این موارد بیشتر لذت میبرند.
هر سهسال یکبار برای من مثلا یک کت میخریدند که من به آن سهسالونه میگفتم! چون باید سهسال تنم میکردم.
تازه فکرش را بکنید که من تکفرزند بودم و اگر مثلا دوتا بچه بودیم، باید هر کدام یک آستین کت
را میپوشیدیم.
اوضاع مثل امروز نبود و البته بچهها هم بهنظرم در آن ایام و در آن سالها درک بهتری از شرایط
والدین خود داشتند و شاید هم احترام به والدین و تربیت آن دوره باعث میشد که چیزی نگویند و قناعت
کنند!
عاشق هفتسین هستم
به شدت اهل چیدن سفره هفتسین هستم و اتفاقا سفرههایی که میچینم آنقدر خوب، زیبا و دیدنی است که
همه عاشق آنها میشوند.
من عاشق این کارها هستم.
کارهایی که رنگ و بوی ایرانی میدهد.
عیدی گرفتن را دوست دارم
گاهی پیش میآید که دلم نمیخواهد دستبهجیب شوم و به کسی عیدی بدهم اما همهجا نمیشود خطر کرد.
جاهایی هست که اگر عیدی ندهی بهزور از تو میگیرند.
(باخنده) پس بهتر است که مقاومت نکنیم و سنتها را کامل بهجا بیاوریم.
من عیدی گرفتن را هم دوست دارم.
اصلا بعضی چیزها خیلی قشنگ است؛ به شرطی که آنها را خراب نکنیم؛ مثلا لزومی ندارد کادوی گران و عیدی
آنچنانی تهیه کنیم.
با چیزهای ساده و کوچک هم میتوان به یاد هم بود و دل همه را شاد کرد.
رضا رویگری
جانم پای خودم بود!
در زمان کودکی ما همهچیز کلنگی بود (باخنده) خدا زیاد کند، یکجور شیرینیهایی بود که باید با
چکش خردشان میکردی! شیرینیهای ارزان مختص طبقه ما بود که شیرینیهای خوبی هم نبودند! وقتی در مهمانی میخوردید، مرگ و
زندگیتان پای خودتان بود.
بیشتر سراغ آجیل میرفتم که معمولا همیشه پسته و بادامهایش غارت شده بود و فقط نخودچیهایش میماند.
شیرینیهای آن دوره مانند الان ترد، نرم و متنوع نبود.
عید یعنی حال خوش
عید که به شیرینی نیست، به حال خوش است.
قدیمها با نبود همه چیزهای امروزی، یک چیز بسیار مهم و بزرگ وجود داشت و آن صفای آدمها بود.
مهمانی رفتنها پر از شادی و شور بود و مردم با هم همسفره میشدند.
الان کسی از حال همسایه دیوار به دیوار خودش هم خبر ندارد.
عیدهای ما الان بیروح شدهاند و خالی هستند.
فقط یک چند روز تعطیلی هستند؛ همین.
مجله زندگی ایده آل