
بیایید با شناخت مقصدهای ترسناک متروکه سفری به سمت ترسناکترین شهرهای ارواح جهان داشته باشیم. در ادامه از جزیره «هاشیما» ژاپن که سرگذشتش مو بر بدن سیخ میکند تا «زونانتونیش» که روح زنی قربانی شده در آن قدم میزند را بررسی خواهیم کرد.
بیایید با شناخت مقصدهای ترسناک متروکه سفری به سمت ترسناکترین شهرهای ارواح جهان داشته باشیم. در ادامه از جزیره «هاشیما» ژاپن که سرگذشتش مو بر بدن سیخ میکند تا «زونانتونیش» که روح زنی قربانی شده در آن قدم میزند را بررسی خواهیم کرد.
جزیره «هاشیما» ژاپن؛ سفر به جزیره یادآور ظلم بشریت
در میان آبهای نیلگون ژاپن، جزیره کوچک «هاشیما» قرار دارد. این جزیره به نامهای متعددی چون جزیره نبرد یا جزیره جهنم نیز شناخته میشود. در قرن نوزدهم، «هاشیما» یکی از مراکز مهم استخراج زغالسنگ ژاپن بود. جایی که تنها ۵۳۰۰ نفر در دهه ۱۹۵۰ سکنه داشت. ضمن آن که هر یک از این افراد در این جزیره کوچک فقط ۱.۵ متر مربع جا برای زندگی داشتند.
بسیاری از کارگران، از جمله کسانی که از کره و چین آورده شده بودند، نیروی کار اجباری محسوب میشدند. این افراد در دل تاریک معادن، در شرایطی غیرانسانی کار میکردند. سوءتغذیه و حوادث مرگبار زیرزمینی، جزیره را به مکانی جهنمی برای این انسانها تبدیل کرده بود. به همین دلیل، بازماندگان نام جزیره جهنم را برای آن انتخاب کردند.
تعطیلی معدن هاشیما؛ تبدیلکننده جزیره پرجنبوجوش به جزیره ارواح
در سال ۱۹۷۴، معدن «هاشیما» تعطیل شد و ساکنان آن جزیره را ترک کردند. این ترک ناگهانی باعث شد تا ساختمانهای سر به فلک کشیده که روزگاری پر از صدای زندگی بودند، به ویرانههایی خالی بدل شوند. در نتیجه جزیره به سرعت در سکوت فرو رفت. برخی گردشگران شجاع، با وجود خطرات ناشی از فروریختن ساختمانها، به این جزیرهی مرموز سفر میکنند.
اگر قصد قدم زدن در این جزیره را دارید با نهال گشت به شماره ۱۸۳۰-۰۲۶ تماس بگیرید و سپس با رزور تور از آژانس مسافرتی نهال گشت گروهی، به ژاپن سفر کنید. سپس خود را به شهر «ناکازاکی» برسانید و در یکی از تورهای معتبر برای سفر به جزیره ثبتنام کنید تا دل ظلم گذشته و کنار افرادی که به ناحق روحی سرگردان در جزیره شدهاند، قدم بزنید.
روح سرگردان آنابل در «سنت آلمو»
«سنت آلمو» روزگاری مرکز پررونق معدنکاری بود، تا سال ۱۹۳۰ جمعیتی بالغ بر ۲۰۰۰ نفر داشت که به تدریج به تنها ۷ نفر کاهش یافت. این هفت نفر شامل خانوادهای بودند که فروشگاه عمومی و هتل شهر را اداره میکردند و حالا گفته میشود که این مکان تسخیر شده است.
در میان افسانههای این شهر، روحی به نام «آنابل» وجود دارد که یکی از ساکنان محلی «سنت المو» بود. او به خاطر اینکه با تفنگی در دست برای حفاظت از اموالش در خیابانها پرسه میزد، شناخته شده است. آنابل در زمان حیات خود به مؤسسهای روانی فرستاده شد و دو سال بعد درگذشت. از آن زمان، افسانهها میگویند که روح آنابل همچنان در «سنت المو» برای محافظت از اموالش زندگی میکند.
تجربه بازدید از «سنت آلمو»؛ زنی که هنوز گشت میزند
بازدیدکنندگان گزارش دادهاند که هنگام گشتوگذار در خیابانهای خالی «سنت المو»، احساس سرما ناگهانی میکنند. همچنین تجربیاتی از صدای باز و بسته شدن ناگهانی درها و پنجرهه را گزارش دادهاند. حتی برخی از افراد ادعا کردهاند که سایهای از آنابل را دیدهاند که در حال گشت زنی در اطراف هتل قدیمی است.
این شهر ارواح دسترسی آسانی دارد و بازدیدکنندگان میتوانند با ماشین به آنجا بروند. برای رسیدن به «سنت المو»، کافیست از بزرگراه ۲۴ به سمت جنوب حرکت کنید و سپس وارد جاده ۱۶۲ شوید. پس از طی مسافتی حدود ۱۹ مایل، به این شهر مرموز خواهید رسید.
قلعه «بانگره»؛ روایتگر نفرین «بالو نات» در مقابل خیانت «راجا باگوانت»
قلعه «بانگره» زمانی مظهر شکوه و زندگی بود، اکنون در سکوتی سنگین فرورفته و بهعنوان یکی از تسخیرشدهترین مکانها در هند شناخته میشود. قلعه «بانگره» در قرن شانزدهم میلادی توسط «راجا باگوانت داس» ساخته شد. مردمان این قلعه در جشنها و آیینهای مختلف گرد هم میآمدند و زندگی پرنشاطی داشتند.
نفرین «بالو نات»؛ نفرین تخریبکننده عارفی محلی
افسانه اول از داستان گورو بالو نات، عارفی محلی، آغاز میشود. او به پادشاه اجازه داد تا با رعایت شرطی قلعه را بسازد. شرط او این بود که هیچگاه نباید سایه قلعه بر مکان مقدس او بیفتد. برای مدتی این شرط رعایت شد، اما با گسترش قلعه، سایه آن به زمین مقدس «گورو» رسید. فریاد خشم «بالو نات» از این اتفاق به آسمان بلند شد و قلعه و تمام ساکنان آن را نفرین کرد.
عشق ویرانگر سینگینا؛ شیشه عطری جادویی که عاشق را کشت
افسانه دوم، داستان «راتناواتی»، شاهزادهای با زیبایی افسانهای و جادوگری به نام «سینگیا» است. «سینگیا» عاشق پرنسس شده بود، اما میدانست که هیچگاه نمیتواند به او دست یابد. در نتیجه در تلاشی دیوانهوار، او عطری جادویی برای پرنسس ساخت که او را عاشق کند. «راتناواتی» که به هوش و ذکاوت مشهور بود، متوجه حیله «سینگیا» شد. او شیشه عطر را به زمین کوبید و عطری که جادو شده بود، سنگی عظیم را جادویی کرد. سنگ به سوی «سینگیا» غلتید و او را زیر خود خرد کرد. در واپسین لحظات زندگیاش، «سینگیا» قلعه و ساکنانش را نفرین کرد و آیندهای پر از ویرانی برای آنها خواست .
نبردی خونین و پایان داستان «بانگره»
در نهایت قلعه «بانگره» مورد حمله پادشاهی همسایه قرار گرفت. نبردی خونین در گرفت و نهتنها ساکنان قلعه، بلکه شاهزاده «راتناواتی» نیز کشته شد. بسیاری از بازدیدکنندگان گفتهاند که در فضای قلعه صدای زمزمههایی عجیب و سایههایی ناشناس را دیدهاند. گفته میشود شبها، روحهای نفرینشده قلعه در میان خرابهها پرسه میزنند. بازدید از «بانگره» تنها در ساعات روز امکانپذیر است؛ زیرا دولت هند ورود به این مکان را پس از غروب ممنوع کرده است. افسانهها میگویند کسانی که شبها وارد قلعه شوند، دیگر هرگز بازنمیگردند.
برای بازدید از قلعه کافیست از آژانسهای گردشگری در جیپور تور یک روزه قلعه که شامل راهنما و بازدید از مکانهای دیدنی اطراف است رزرو کنید.
«جزیره الحمراء»؛ مکانی متروک بهدلیل نفرین ارواح
«جزیره الحمراء» زمانی مرکز پرجنبوجوش صید مروارید بود، اما امروز بهعنوان شهری متروکه و تسخیرشده شهرت دارد. «جزیره الحمراء» در قرن هفدهم میلادی توسط قبیله «زعب» تأسیس شد. اما تغییرات اقتصادی، از بین رفتن تجارت مروارید و مهاجرت گسترده، جزیره را به آرامی خالی از سکنه کرد. در سال ۱۹۶۸، آخرین خانواده نیز جزیره را ترک کردند و آن را به حال خود رو خالی گذاشتند.
مردم محلی معتقدند که «جزیره الحمراء» به دلیل وجود ارواح، نفرین شده است. داستانهایی درباره صداهای عجیب، سایههای بیصدا و احساسات سنگین و سرد، این مکان را به یکی از ترسناکترین نقاط امارات تبدیل کرده است.
داستان وحشتناک سفر ماجراجویان به «جزیره الحمراء»
شاید برایتان جالب باشد که ماجرایی مشهور از این جزیره را که بازدیدکنندگان نقل کردهاند، بخوانید. شبی تاریک، گروهی از ماجراجویان تصمیم میگیرند تا شجاعت خود را بیازمایند. وقتی به اولین خانه قدیمی میرسند، صدای خشخش شنها در سکوت شب به گوش میرسد. یکی از اعضای گروه با دوربین خود شروع به گرفتن عکس میکند. وقتی عکسها را بررسی میکنند، سایهای مرموز در یکی از پنجرهها دیده میشود. آنها ابتدا این تصویر را به عنوان خطای دوربین تلقی میکنند، اما چند دقیقه بعد، یکی از آنها احساس میکند، دستی به شانهاش برخورد کرده است.
ماجراجویان که ترس وجودشان را فراگرفته بود، تصمیم میگیرند به یکی از خانههای بزرگتر بروند. وقتی وارد ساختمان میشوند، بوی نم و سکوت سنگینی را حس میکنند. ناگهان یکی از آنها متوجه میشود که نمیتواند نفس بکشد و حس سنگینی عجیبی روی سینهاش وجود دارد. وقتی همه از خانه خارج میشوند، صدای بسته شدن در پشت سرشان به گوش میرسد. در نهایت با ترس و شتاب به سمت ماشینهایشان میروند و جزیره را ترک میکنند.
تاکسیهای محلی گزینهای مناسبی برای بازدید از این مکان وحشتناک هستند. البته برخی آژانسهای گردشگری در «رأسالخیمه» تورهایی با راهنمای حرفهای ارائه میدهند که شامل بازدید از جزیره و نقاط دیدنی آن است و تجربهای ایمن و کامل را تضمین میکنند.
«زونانتونیش»؛ خانه روح زنی سنگی و قربانیشده
حدود ۱۴۰۰ سال پیش، «زونانتونیش» یکی از پرجنبوجوشترین شهرهای مایا بود. در مرکز آن، هرمی عظیم به نام «ال کاستیو» قرار داشت. این هرم، همچون قلبی تپنده برای تمدن مایا، نماد قدرت و دانش آنان بود. زلزلهای ویرانگر، به ناگاه سکوت را در دل جنگل شکست. ساختمانها فرو ریختند و مردم گریختند. زونانتونیش که روزی مملو از زندگی بود، به مکانی متروک تبدیل شد.
داستان شکارچیان و کشف روح سرگردان زنی زیبا
میگویند سالها پس از سقوط، شکارچیانی که برای پیدا کردن غذا به دل جنگل رفته بودند، زنی را در نزدیکی «ال کاستیو» دیدند. او با لباسی از پارچههای مایا، موهای سیاه و چشمانی چون آتش، به آرامی قدم میزد. مردان، مسحور زیباییاش، او را دنبال کردند، اما زن آنها را به سمت غاری کشاند و درست پیش از ورود، در تاریکی محو شد. از آن زمان، داستان روح زن سنگی در میان مردم پیچید. برخی میگویند او روح قربانی جوانی است که در یکی از مراسم مذهبی جان خود را از دست داده و میان دنیاهای ماورایی و دنیای ما اسیر شده است.
برای بازدید از این مکان هراسانگیز میتوانید سوار اتوبوسهای عمومی شوید که از «بلز سیتی» به شهر بنکه ویجو حرکت میکنند. پس از رسیدن به بنکه ویجو، مسیر خود را به سمت مرز «گواتمالا» ادامه دهید تا به مقصد برسید.