
ناصر ملک مطیعی هرچند در این بازگشت هم کلی محدودیت برای عدم حضور تصویر ناصر در سردر سینماها به چشم می خورد اما همین که این فیلم بدون سانسور روی پرده رفته جای خوشحالی دارد.درباره چگونگی بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما حرف و حدیثهای فراوانی شنیده شده است با این حال شاید کامل ترین […]
ناصر ملک مطیعی
هرچند در این بازگشت هم کلی محدودیت برای عدم حضور تصویر ناصر در سردر سینماها به چشم می خورد اما
همین که این فیلم بدون سانسور روی پرده رفته جای خوشحالی دارد.درباره چگونگی بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما حرف
و حدیثهای فراوانی شنیده شده است با این حال شاید کامل ترین نقل قول مربوط به علی عطشانی کارگردان “نقش
نگار” باشد.
عطشانی که اخیرا فیلمی با نام “پارادایس” را هم به جشنواره ارائه داد و البته فیلمش خیلی زود حذف شد
در گفتوگو درباره شکل گیری روند بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما صحبت کرده است.
*ناصر ملکمطیعی بعد از انقلاب اجازه بازی نداشت، از یک دورهای به بعد هم به گفته خودش تمایلی برای حضور جلوی دوربین نداشته است. ایده استفاده از این بازیگر در «نقش نگار» از کی در ذهنتان کلید خورد؟
مشغول پیش تولید «نقش نگار» بودم و همه گزینهها انتخاب شده بود برای کاراکتر «عمو»، دستیاران هم گزینههای مختلفی پیشنهاد
میدادند.همینطور که به گزینهها فکر کردم ناصر ملکمطیعی به ذهنم آمد؛ به یکی از دستیارانم گفتم آقای ملکمطیعی ایران است؟
گفت بله چطور؟ گفتم برای این نقش خیلی مناسب است.گفت قبول نمیکند؛ اصلا دیگر قصد بازی ندارد.گفتم حالا ما سعی
خودمان را میکنیم.
*دقیقا این اتفاقها مال چه زمانی است؟
مرداد ۱۳۹۲٫ نه من نه گروه کارگردانی نمیدانستیم آقای ملکمطیعی کجا است.یکی از دوستانم یک روز گفت یک سال در
یک جایی ایشان میهمان برنامهای بود.گفتیم رد خوبی نیست؛ گفت برنامه را آقای هادی قندی برگزار کرده بود.شمارهاش را پیدا
کردم و گفتم میخواهم از ناصر ملکمطیعی در فیلمم استفاده کنم، شما شمارهای از او دارید؟ گفت ارتباطم با او
خوب است ولی کار نمیکند.گفتم مشکلی برای بازی کردن دارند؟ گفت نه مشکلی ندارند، تصمیمشان این است.گفتم شما حالا طرح
موضوع کنید.
*گزینه جایگزین را هم طبعا انتخاب نکرده بودید.
نه؛ ضمن این که روزها میگذشت و ما زمان را از دست میدادیم.آقای قندی چند روز بعد زنگ زد گفت
ایشان بازی نمیکند؛ پیش از شما هم پیشنهاد زیاد داشته.از آن جایی که نمیخواستم به این زودی ناامید شوم، دوباره
به آقای قندی زنگ زدم و گفتم شمارهاش را بده خودم زنگ میزنم.حداقلش یک احوالپرسی است دیگر.دو،سه روزی زنگ میزدم
ولی جواب نمیدادند.بعد از سه روز گوشی را برداشتند.گفتم من دارم فیلم میسازم خوشحال میشوم در خدمت شما باشیم.گفت پسرم
من اصلا در فضایی نیستم که کار کنم؛ نه حال و حوصله دارم نه شرایطش را.صحبتمان خیلی کوتاه بود؛ شاید
سر جمع یک دقیقه.
ناصر ملک مطیعی و علی عطشانی
*یعنی آب پاکی روی دستتان ریخت. این بار چه ترفندی زدید؟
دوباره با آقای قندی تماس گرفتم.ماجرا را شرح دادم و گفتم کی خیلی با
آقای ملکمطیعی ارتباط نزدیکی دارد؟ گفت بابا بیخیال شو… بعد شماره پسرشان را داد و گفت خیلی با هم ارتباط
خوبی دارند.با امیرعلی صحبت کردم؛ او هم همین حرف را زد و گفت بابا اصلا نمیخواهد بازی کند.فردای آن روز
داشت فیلمبرداری شروع میشد و هنوز بازیگر نقش عمو را انتخاب نکرده بودیم.فیلمبرداری شروع شد و هنوز بازیگر این نقش
را انتخاب نکرده بودیم.کار هم در لوکیشنی بود که در یک سکانس آن عمو حضور داشت.البته حدود ۱۲ روز در
این لوکیشن فیلمبرداری داشتیم.ارتباطم را با امیرعلی حفظ کرده بودم.همزمان آقای ملکمطیعی در بیمارستان بستری شدند.من به پسرشان گفتم فیلمبرداری
شروع شده؛ اگر بشود جلسهای بگذاریم و با ایشان صحبت کنم شاید بتوانم مجابشان کنم.
*پسر ملکمطیعی راضی بود پدرش دوباره بازی کند یا نمیخواست آن تصویر بههم بریزد؟
نه اتفاقا دوست داشت این اتفاق بیفتد ارتباط خوبی هم با من برقرار کرده بود.روز هشتم فیلمبرداری، امیرعلی زنگ زد
گفت داریم بابا را از بیمارستان مرخص میکنیم؛ آدرس لوکیشن را بده سرزده بابا را بیاورم.گفتم کار خیلی خوبی است.به
بچهها گفتم سریع اسپند آماده کنید، میوه و شیرینی بگیرید و… که آقای ملکمطیعی از در وارد شد.هنوز آثار بیماری
در چهرهشان بود… وارد که شد دوربین و بچهها را که دید زد زیر گریه.نزدیک یکساعتی حرف میزد، گریه میکرد
و بچهها سوال میپرسیدند.خلاصه یک ساعت جذابی بود و به قول خودش همه خاطراتش زنده شد.بعد از یک ساعت گفتم
آقای ملکمطیعی میخواهیم کار را ادامه دهیم، پشت مونیتور مینشینید؟ گفتند حتما.اتفاقا سکانس بازی آقای پسیانی و خانم خیراندیش بود.ایشان
حرکت این سکانس را دادند؛ بعد هم خداحافظی کردند و رفتند.
*پیشنهاد بازی را همان موقع مطرح کردید؟
نه؛ اتفاقا هیچ صحبتی در این زمینه مطرح نکردیم.فردای آن روز پسرش به من زنگ زد و گفت از دیشب
حال بابا خیلی بهتر شده.اگر امکان دارد امروز هم بیاییم سر صحنه.گفتم حتما.روز یازدهم فیلمبرداری بود و ما باید روز
دوازدهم لوکیشن را تحویل میدادیم.این بار که آمدند یکمقدار برنامهریزیمان دقیقتر بود.بعد از این که نشستند درباره داستان فیلم، این
که چرا دوست ندارد بازی کند و… صحبت کردیم.از دلیل این که بازی نکرده گفت و گفت اگر بخواهد بازی
کند چه شرطهایی دارد.خیلی روی فیلمنامه حساس بود.من درباره نقش توضیح دادم و گفتم اگر قرار است شما باشید، نقش
را تغییر میدهم.تائید ضمنی داد و ما روی فیلمنامه کار کردیم.
*شما که فقط یک روز وقت داشتید، کی رسیدید روی فیلمنامه کار کنید؟
سکانس را بدون عمو گرفتم؛ دیالوگ گذاشتم که حال عمو خوب نیست و نیامده.یک هفته گذشت فیلمنامه را عوض کردیم
و به هر حال قرارداد را بستیم و ایشان آمدند دفتر و تست گریم دادند.اولین پلان را هم که در
یک دبیرستان بود گرفتیم.
*حس و انرژیشان چطور بود؟ به هر حال ۳۵ سال دوری از دوربین آمادگی بازیگر را تحتالشعاع قرار میدهد.
خیلی انگیزه داشت؛ خیلی.ولی نگران هم بود و مدام میگفت شرایط خیلی عوض شده، فضا با فضایی که ما کار
میکردیم خیلی متفاوت است.میگفت آن زمان فیلمبردار همهکاره بود و الان اینطور نیست.به دلیل کهولت یک مقدار هم اذیت میشدند،
بهخصوص دو، سه سکانس طولانی داشتند ولی خاطره جذابی بود؛ هم برای ما هم برای ایشان.
*چند سکانس بازی دارد؟
پنج، شش سکانس.
*صدای خودشان است یا دوبله کردید؟
نه صدای خودشان است.اتفاقا یکی از پیشنهادیهایی که ایرج شهرزادی(صداگذار «نقش نگار») داشت این بود که دوبله کنیم ولی باتوجه
به این که بهخصوص یک سکانس خیلی حسی داشت، ترجیح دادیم این کار را نکنیم.آنونس و تیزر را آقای جلیلوند
دوبله کرد که یادگاری آن صدا هم باشد.
*چرا این قدر مصر بودید که ناصر ملکمطیعی در فیلمتان بازی کند؟ هدفتان چه بود؟
ببین، همه ما به حرفهمان علاقهمندیم.اگر خود شما به هر دلیل از کارت دور شوی شکست است دیگر.اول از همه
میخواستم بعد از این هم دوری خودش را روی پرده ببیند.الان هم بزرگترین خوشحالی از اکران فیلم، به خاطر حضور
ایشان است که بعد از مدتها مردم او را روی پرده ببینند.
* واقعا هدفتان استفاده ابزاری برای پرفروششدن فیلم نبود؟
آخر فکر میکنید این فیلم با حضور ناصر ملکمطیعی ده میلیارد میفروشد؟
*بالاخره خیلیها مایل هستند آن را ببینند ولو در حد دیویدی یا حداقل تیزر بازی ملکمطیعی.
امیدوارم.فعلا که تلویزیون به ما تیزر نمیدهد.
*به خاطر حضور آقای ملکمطیعی؟
نه نمیدانم؛ یک تعهد باید امضا میکردم که به عنوان تهیهکننده نباید تیزر فیلم را از شبکههای معاند پخش کنم؛
چه خودم، چه سایر عوامل و چه خریداران احتمالی.چنانچه این کار انجام شود کلیه خسارات مادی و معنوی را باید
پرداخت کنم.جالبتر این که در تعهدنامه آمده که اقرار میکنم کلیه حقوق قانونی مربوط به هرگونه اعتراض به تصمیم اداره
بازرگانی صدا و سیما و یا ایراد هرگونه دفاعیات احتمالی در این خصوص را از خود سلب کنم و تابع
دستورات صادره باشم.من هم گفتم امضا نمیکنم.
*ناصر ملکمطیعی در نهایت فیلم را که دید راضی بود؟
بله خیلی.
*یک نظر بیرحمانه هست که میگوید ناصر ملکمطیعی و دیگرانی که متصف به سینمای فارسی هستند، شانس آوردند اجازه بازی
نداشتند، چون نتیجه کارشان بعد از انقلاب نشان میدهد بازیگران توانایی نیستند.نظر شما چیست؟ من نظری ندارم.از کسانی که این
عقیده را دارند باید پرسید.اگر نظرم این بود که از آقای ملکمطیعی دعوت نمیکردم.
*شما کارگردانی هستید که مصرانه روی ایدهتان میمانید. فیلم سهبعدی میسازید از ناصر ملکمطیعی در فیلمتان استفاده میکنید…
هر اتفاقی که در زندگیمان میافتد لطف خدا است.اگر من چند فیلم ساختهام کاری نکردهام، این لطف خداست.امیدوارم قدر جایگاهی
که خدا به ما داده است را بدانیم.
هفت صبح